یک سال گذشت ، یک سال بدون شوخی هایت ، یکسال بدون ترانه هایت و یک سال به دور از آن روحیه شاد و سرشار از زندگی…
هر گاه به این فکر میکنم که چقدر زود همه چیز میگذره و چقدر زود به نیستی میریم به این فکر فرو میرم که در این مدت کوتاه چه رسالتی بر دوش داریم که انجام ندادیم؟
چگونه میشود انسانی که این همه سرشار از زندگی باشد در عرض یک هفته دیگر نباشد…
یک چیزهایی هست که از درون آدمها رو خرد میکنه ، نمیشه نسبت بهشون بی تفاوت بود اما درنهایت واکنش آدمها هم هیچ تاثیری روی قضیه نداره”…
تا بوده همین بوده…
حمید یگانه دوست
۱۷ خردا ۱۳۹۵
نبودن بعضی افراد بقدری ناباورانه است که هر چقدر هم همگان گریبان پاره کنند و فریاد ها زنند و نبودش را اعلام کنند باز هم باورش ناممکن است،احمد پورقاسم هر جا بود پر رنگ بود در هر کاری بود صاحب فکر و ایده و نظر بود کمتر جایی میشود سکوتش را با یاد آورد و این شور و شوق و سرزندگی باور نبودش را برای انسان دور از باور میسازد.
یادش همواره برایم گرامیست.
از تمامی دوستان و همنوردان باوفایش بابت همه چیز سپاسگزارم.
مانا باشید و سبز
محمود پورقاسم
کاش دلتنگی نیز نام کوچکی می داشت
نام کوچکی …
تا به جانش می خواندی
تا به مهر آوازش می دادی
همچو مرگ
که نام کوچک زندگی ست…
“سپاس و شکر برای وجود شما”