با سلام و عرض ارادت خدمت همه همنوردان عزیز !
اخیرن مطلبی (*) در یکی از وبلاگ های مرتبط به کوه و کوهنوردی خواندم که حکایت از اختصاص ۶۰/۰۰۰ پوند کمک برای صعودها و برنامه های نو و اکتشافی از طرف بنیادی موسوم به اورست (MEF) می داد که ظاهرن در کشور انگلستان هست و شصت سال هم از شروع فعالیتش میگذرد . خواندن و بررسی مطلب فوق چند حقیقت انکار ناپذیر و شاید به گونه ای بخشی از چالش های موجود در ارتباط با ورزش کوهنوردی کشورمان را به وضوح عیان نمود : اول اینکه متوجه شدیم چه فاصله عمیقی بین نگاه و سطح کوهنوردی درجه اول جهان با آنچیزی که در اطراف ما در این زمینه می بینیم ، وجود دارد . البته این از مجرای کاملن طبیعی می گذرد. چراکه مثلن سابقه وجود چنین نهادهایی همانطوریکه در بالا ذکر شد از دو برابر سن و سال حرکت نظامند و سیستماتیک کوهنوردی در استان ما و شاید هم کشور بیشتر است و بی دلیل نیست وقتی می بینیم ، فلان ورزشکار سوئدی در مثلن سه دهه پیش با دوچرخه خود از پایتخت سوئد استکهلم تا اسلام آباد در پاکستان را طی می نماید و سپس صعود موفقیت آمیزی به قله سر سخت K2 “کی دو” در هیمالیا دارد و مجددن با دوچرخه به کشورش سوئد برمیگردد یا فلانی که تبعه فرانسه بود در ساحل خزر با گذاشتن مقداری آب دریا در کوله پشتی اش ، کل عرض کشور ایران را با صعود به چنذ قله شاخص می پیماید و ظرف آب خزر داخل کوله پشتی خود را در داخل خلیج فارس می ریزد. مطمئنن هم آن سوئدی و هم این فرانسوی و بسیاری دیگر در سطح جهان و البته کشورهای صاحب سبک در این خصوص ، دارای پشتوانه های مالی شبیه آنچیزی هستند که در آن مطلب آمده است . حال بماند اینکه شرکتها و یا برخی موسسات حتی خیریه چه اهداف سودجویانه ای در پشت این برنامه هایشان دارند و اصلن بحث من الان در این نوشته ، بررسی و نگاه به آن مقوله نیست .
دوم اینکه نگرش و نگاه بسیاری از افراد و نهادهای مرتبط با کوهنوردی در استان و کشور ، بسیار متفاوت از آنچیزی هست که احیانن منتج به موضوعی گردد که در خبر ابتدای نوشته آمده است .ای کاش در سرزمین ما هم از طرف نهادهای ذیربط ، چه دولتی اش و چه غیر دولتی و مستقل ، تلاشهایی بر اساس یک “خرد جمعی” در این زمینه صورت می گرفت تا افراد جوان و مستعد با توجه به میزان توانایی هایشان دست به کارهایی نو با انگیزه ای قویتر می زدند. اینکه در اینجابا توجه به شرایط اجتماعی و البته اقتصادی تحقق مقوله های مشابه بالا میسر باشد یا نه ؟ چیزدیگری است. همان طوریکه در ابتدای این پاراگراف نوشتم ، مسئله اینست که آن نگاه و شیوه حرکت و رشد در کوهنوردی اینجا چه از طرف نهادها یا گروهها و چه حتی افراد کوهنورد یا دیده نمی شود و یا بسیار ناچیز است. باور کنیم هنوز بر فراز کوهها و ژرفای دره های این دیار، ناشناخته های فراوانی وجود دارد . البته معتقدم زحمات زیادی از طرف برخی از دلسوخته گان و به نوعی خاک خوردگان این رشته محبوب ورزشی در سطح کشور صورت گرفته که یا قدر و ارزش آن نادیده انگاشته شده و یا در میان بوق و کرنای خبرهای ورزشی دیگر محو شده است .
متاسفانه ، امروزه یک نگاه موجود در کوهنوردی دیارمان ، اشتباه گرفتن آن با فلان ورزشی است که صرفن رقابتی بوده و هدفی جز هر چه برجسته تر و متورم نمودن ماهیچه های فرد ورزشکار ندارد . این با مسئله مهم و ضروری رشد “پله به پله” و مرحله ای در ورزش کوهنوردی منافات دارد و اساسن به نوعی پشت کردن به تاریخچه و سیر صعودی کوهنوردی در جهان است. هفته ها، ماهها و حتی سالهای متوالی اقدام به فلان صعود به قله یا کوهی تکراری برای کمتر کردن رکورد زمانی خود می کنیم و “مانوری جانانه” برای نشان دادن مارک لباسها و تجهیزات خود در همان مسیرهای متداول و گاهی هم کنار “قلیانی ” چاق در قهوه خانه پای کوه می دهیم . در حالی که از پیمایش یا شناخت “خط الراس” یا کوههای اطراف محل صعودمان غافلیم . از میزان دقیق ارتفاع و درجه سختی صعود فلان دیواره سنگنوردی در جایی که هزاران کیلومتر از ما دور است، و شاید هیچگاه طول عمرمان یا خودمانی تر بگم میزان تلاش مان و صد البته در این مناسبات بیمار گونه اقتصادی “پول مان” کفاف رفتن به آنجا و دیدن آن را نکند ، از طریق سایتها و غیره با خبریم . اما حتی یکبار هم شده به دیدن دیواره های موجود در شعاع ۵۰ کیلومتری محل زندگی مان نرفتیم . نتیجه اش می شود اینکه هر روز ما در سایتها و وبلاگ های گوناگون میزان ارتفاع و مسیرهای صعود و مقدار شناخت از معروفترین کوههای استان و کشور را بسیار گوناگون و متفاوت با واقعیت موجود می بینیم. دانش و آگاهی مان از فلان مارک یا کمپانی ساخت فلان وسیله کوهنوردی ، یا اینکه فلان کوهنورد خارجی در فلان صعود خود مثلن برای دستمال سرش از چه مارکی استفاده نموده ، بیشتر از شناخت ابتدایی مان از کوهها و قله های اطراف محل زندگی مان است . البته من مسئله و مشکلی با افزایش توان جسمی برای صعود به کوه یا افزایش اطلاعات در خصوص مارکهای وسایل کوهنوردی ندارم . چرا که دو فاکتور توانایی و شناخت تجهیزات و نحوه کاربردشان از اهم مسایل در رشد و شکوفایی کوهنوردی به حساب می آید . مسئله ام نگاه صرفن قهرمان گونه و شخصیت محوری و به نوعی اسطوره سازی و مشغول در “مارکها و برندها” در ورزش “کوهنوردی” است که امروزه بیش از هر زمانی مانند “خوره” به جان این ورزش افتاده و آن را از مقوله های مهم دیگرش از جمله شناخت مناطق ناشناخته و بکر کوهنوردی غافل نموده است .
به هر صورت رفقای عزیز ، من با خواندن آن مطلب اختصاص ۶۰/۰۰۰ پوند برای کمک به صعودهای اکتشافی و نو به ناگاه جمله “مدینه گفتی و کردی کبابم ” به یادم آمد و نوشته بالا را که به نوعی درددلی بود دوستانه با شما همنوردان عزیز درمیان گذاشتم . امیدوارم که این مطلب قصور و کوتاهی خاصی را متوجه هیچ عزیز همنوردی ننموده و با دیدن و بیان معضلات ریز و درشت کوهنوردی دیارمان بتوانیم در حد توان خود ، قدم هایی در جهت رفع آنها برداریم و در رشد و شکوفایی ورزش اجتماعی و “انسان محور” کوهنوردی سهیم باشیم .
“باقی بقایتان”
مسعود سلیم پور – آذر ۹۲
(*) این مطلب با عنوان ” کمک هزینه ۶۰/۰۰۰ پوندی بنیاد اورست برای سال ۲۰۱۴ ” با زحمت هم نوردان مان در سایت خوب گروه هم درج گردیده است .