سلام علی یزدان پرست ، سلام مهربانی ، رفاقت ، معرفت
با تو از تو می گوییم “عموعلی”
چرا که باور داریم در قلوب تمام کسانی که با ایشان همراه بوده ای ، تاثیر گرفته ای و تاثیر گذاشته ای ، همواره زند ه ای
دمادم ِ همراهیت ، نیک می دیدیم و شاهد بودیم که مهربانتر می شدی ، مسوول تر و خوشرو تر
نه ، ما کم کمک بهتر می شناختیمت ، و درک می کردیم وسعت قلب پرمحبتت را
امروز دوباره گرد تو جمع شدیم
گلبارانت کردیم.
کنار تو از با تو بودن خاطره ها ساز کردیم.
روایت کردیم و خندیدیم و گریستیم.
در شگفت از این که هنوز آن قدر نزدیکی ، که نبودی و نیستی از خاک بوسی درگاه تو عاجز مانده
انگار همین دیروز بود همنوردیت در سرچال و تخت سلیمان ، دماوند و سبلان
گویی دوباره فراخواندیمان که دیدار تازه کنیم و گل بگوییم و گل بشنویم
یکی از یاریت در تدارک صعودها گفت
یکی از جمع کردن دوستان برای بازی فوتبال در زمین طالب آباد انزلی
و دریغ که بعد از تو دیگر دل و دماغی برای ان دیدارهای کودکانه و شاد و پرشعف نماند
از دوره ی دبیریت در گروه گفتیم از حضورپدرانه و صمیمانه ات در جمع دیگر کمیته ها
وای . . . چهره ات دیگرگونه می شد وقتی صدایت می زدیم “عمو”
یکی از مزارت عکس گرفت
دوستی دیگر گفت به یادش همراه با شعر ” جان مریم ” در سایت گروه بگذاریمش
و دیگری گفت هم بنویسیم که چرا امروز این جا آمدیم
… امروز هم علی یزدان یک بار دیگر ما را دور هم جمع کرد .
نسرین اسرافیلیان – ۲۰ آبان ۱۳۹۲