در نظر گرفتن هر مینی بوس برای نفرات مشخص توسط “سحر” (مسوول روابط عمومی گروه) حکایت از استقبال بالای همنوردان در صعود اواخر آذر یعنی “گاو اسکیز” می داد . ثبت نام و حضور بیش از ۵۰ نفر در یک صعود اختصاصی یکروزه با حال و هوای زمستانی ، وظیفه سرپرست و سایر عوامل اجرایی صعود را دوچندان می کرد . با در نظر گرفتن یک برنامه جایگزین برای صعود اصلی ، و گزارشهای ضد و نقیض هواشناسی در دو سه روز مانده به برنامه ، اعضای حاضر هیات مسئولین به همراه هیات اجرایی و سرپرست برنامه در تاریکی صبح صعود در ایستگاه خاطره انگیز “پپسی” دور هم جمع شدند تا پس از بررسی آخرین گزارشهای هواشناسی ، در مورد اجرای “گاو اسکیز” یا برنامه جایگزین آن “بزبره لوشان” تصمیم گیری کنند که با نظر تقریبن همه عوامل یاد شده و با حفظ نقدهایی به این شیوه تصمیم گیری ، به سمت ” بزبره لوشان ” حرکت کردیم .
پس از رسیدن به روستای “بیورزن” مبدا صعود آن روز با تصمیم خوب مرضیه سرپرست برنامه ، مسعود و احمد آقا با چند جوان برای آماده کردن چای برای کل تیم ، زودتر به سمت محل صبحانه حرکت کردند . با رسیدن همه گروه به کنار رودخانه کوچک بزبره و چشمه آب گوارایش ، سکوت دره بزبره که مدتی است از گله های کبک آن خبری نیست ، شکسته شد و فضای شاد و جالبی در آنجا بوجود آمد. احمد آقا چند شعر خواند ، چای خوردیم و با توصیه مرضیه به سمت بالاپس از ۵۰ دقیقه توقف ، حرکت نمودیم . مه غلیظ با بارانی ریز و اندکی باد سرد، صف ۵۱ نفره گروه را در آن صبح اواخر پاییز زیباتر می نمود. به ابتدای دشت “کولارو” که رسیدیم ، برف ریزی شروع به باریدن نمود . توقفی کوتاه و اضافه نمودن لباس به همه کمک نمود . خستگی جزئی در بدنهای تعدادی از همنوردان نمایان بود . بعضی ها هم لباس مناسب فصل صعود به تن نداشتند و این وظیفه هیات مسئولین بخصوص روابط عمومی و همچنین اعضای ما را در پذیرش و ثبت نام همنوردان سنگین تر می کند . شرایط صعودهای فصول سرد سال قدری بدلیل ویژه گی ورزش کوهنوردی با سایر مواقع فرق می کند و اشتباه در این مقوله ممکن است به تاوان سختی منجر شود . ما ضمن استقبال از حضور جوانان مستعد و سایر همنوردان در برنامه های کوهنوردی گروه ، خواهان جدی تر دیدن دو اصل مهم در این ورزش از طرف همه هستیم : تجهیزات متناسب با فصل صعود و آمادگی جسمی مناسب .
افشین و سحر و سعید به همراه یک همنورد تقریبن خسته به توصیه سرپرست برنامه از بالای دشت “کولارو” با فاصله عقب تر از گروه و آهسته تر به سمت کلبه آقای رجبی در بزبره می آمدند . با توجه به پر شدن دو اتاق کلبه اصلی آنجا توسط ده دوازده نفر از کوهنوردان پیش کسوت (!؟) که زودتر از گروه ما به آنجا رسیده بودند ، مجبور شدیم در کلبه کوچک بالایی جایی برای گذاشتن وسایل اضافه و توقفی کوتاه ، پیدا کنیم . برف خوبی هم بر زمین نشسته بود و هم می بارید و این اشتیاق همه را برای بازی با برف بخصوص در میان جوانان دو چندان نمود. بالاخره با هشدارهای مکرر مرضیه همه در کنار کلبه بالایی برای صعود به قله ۲۱۰۰ متری بزبره آماده شدیم . پس از ۱۵ دقیقه ، تنها ۶۰ درصد کل تیم در صفی منظم به سمت بالا حرکت نمود . ۲۱ نفر از جوانان که تنها تعداد معدودی از آنها دارای لباس مناسب برای ادامه صعود نبودند، ماندن در آنجا را به آمدن تا قله ترجیح دادند و داستان تکراری و بیماری مزمن کوهنوردی استان مان یکبار دیگر ، این دفعه در صعود بزبره و از جانب گروه ما اتفاق افتاد .
با چشمان تیز بین ناصر آقای راهنما در میان بوران و برف آنجا و با گامهای مطمئن و استوار حسن آقای فولادوند و مقاومت درخور علی آقا راحلی در به حساب نیاودن درد زانوانش ، تیم ۳۰ نفره صعود به قله پس از ۴۵ دقیقه حرکت از کلبه به آنجا رسید و در شرایط کاملن زمستانی دست در دست یکدیگر سرود قله سر دادیم و عکسهایی به یادگار گرفتیم .
به کلبه که رسیدیم برای در امان ماندن از سرما و خوردن ناهار مجبور شدیم تعدادی به کلبه بزرگتر مجاور برویم و در کنار سایر کوهنوردان پیش کسوت مستقر درآنجا ، خود را گرم نماییم . ناهار را نیز به مانند صبحانه زیر یک ساعت خوردیم و با هدایت خوب مرضیه به سمت پایین حرکت کردیم . برف زیبایی می بارید و همه شاد و مسرور از صعودی موفق در آن روز و قدم گذاشتن در میان برفی نرم و تازه بودند. به نزدیکی های محل صبحانه که رسیدیم ، جلودار ما آقا سعید به پیشنهاد مسعود و موافقت مرضیه از راه پایینی (کانال آب ) مسیر را ادامه داد که این به مزاج ناصر آقا به عنوان راهنمای اصلی برنامه خوش نیامد . به هر صورت در اواخر راه در نزدیکیهای مزارع بالادست روستا در حالی که یکی دو نفر در عقب صف از ناحیه پا احساس ناراحتی می کردند و توسط مسئولین امداد ما در آن روز به طرف پایین می آمدند ، مجددن بر خلاف میل راهنما و دوباره به پیشنهاد اشتباه مسعود و موافقت سرپرست ، تیم به دو دسته تقسیم شد تا در پایین و نزدیکی روستا پس از ۱۰ تا ۱۵ دقیقه به یکدیگر ملحق شدند . بدلیل عقب ماندن افشین برای کمک به فرد مصدوم و به عنوان سرپرست جلسه پایانی و با توجه به سرمای هوا ، تصمیم گرفته شد سعید سرپرست جلسه شود و آن را پیش ببرد . عدم اجرای برنامه فرهنگی بدلیل شرایط صعود در آن روز ، حسابی سحر را که برای آن وقت گذاشته بود ، دلخور نمود و ما در آن روز تنها توانستیم به مناسبت روز جهانی کوهستان برچسبی زیبا که از قبل با زحمت فراوان نادیا تهیه شده بود در بین شرکت کنندگان پخش نماییم .
علی رغم سرما ی هوا و وزش بادی سرد استقبال از جلسه پایانی خوب بود و مسایل متعددی مطرح شد :
– عدم توجه و شلوغ نمودن بعضی ها در هنگام خواندن آواز یا شعر در طول مسیر .
– شوخی نا بجای چند همنورد در هنگام برف بازی در نزدیکی کلبه بخصوص با یکی از همنوردان که تمایلی به این بازی در آنجا نداشت .
– ضعف شدید امداد در برنامه و نبود وسایل کافی متناسب با صعود در این خصوص .
– اجرای خوب و قوی برنامه از طرف سرپرست علی رغم قبول نداشتن این موضوع از سوی مرضیه .
– تصمیم درست هیات مسئولین در انتخاب یک جایگزین و انجام “بزبره” به جای “گاواسکیز”
– داشتن اطمینان لازم به راهنمای اصلی صعود در امر راهنمایی و پیروی از این موضوع منطبق بر اساسنامه .
در جلسه هیات مسوولین گروه برای بررسی برنامه که با حضور آقایان گیلکی و شالچی و یک دوستی دیگر مزین شده بود ، اجرای صعود بزبره را با شرکت ۵۱ نفر در یک شرایط کاملن زمستانی موفق و خوب ارزیابی نمودیم . در روزی که مرضیه زحمات زیادی کشیده بود و مدام در طول صف پایین و بالا می رفت با قدری حواس جمعی بیشتر که از او در طی سالها حضور در برنامه های مختلف کوهنوردی سراغ داریم می توانست قوی تر عمل نماید . از جمله : درگیر نکردن سحر به عنوان مسئول روابط عمومی گروه و جدا ماندن وی با تیم تا قله بدلیل همراهی با فرد مصدوم علیرغم حضور سعید و افشین با آن همنورد ضمن اینکه سرپرستی در انتخاب یک فرد خانم در ماندن با تیم امدادی با محدودیت مواجه بود .
موظف نمودن افراد مانده در کلبه برای تهیه چای و جایگزینی آنها در کلبه با افرادی که از قله آمده بودند .
تاکید بیشتر وی در بردن حداکثری نفرات به قله از کلبه و اکتفا نکردن به این جمله :”هر کس می خواد بیاد بالا” و یا درخواستهای ساده دوستانه از افراد. البته در این مورد مسئول فنی ما در آن روز هم عکس العملی از خود نشان ندادند .
پیروی نکردن از تصمیم مسعود بجای راهنما درانتخاب مسیر در اواخر برنامه و البته قبول این مسئله از طرف وی درجلسه پایانی .
در امر امداد با توجه حساسیت بالای صعودهای زمستانی و لزوم دقت نظر کافی در این مورد بخصوص از طرف مسئول آموزش امداد و نجات گروه ، مهسای عزیز علی رغم عدم حضور خود در برنامه ، صبح صعود این مسئولیت مهم را متوجه دوستان عزیزی نمود که آمادگی ذهنی و شاید عملی این مسئله را نداشتند . مضاف بر اینکه وسایل امداد نیز آنطوری که باید مهیا نبود .
در بزبره آثار بسیار کم رنگی از وجود یک مسئول فنی قوی به چشم می آمد . اگر چه حمید هنوز راه درازی برای رشد و پیشرفت در این راه در پیش دارد و با توجه پیگیری که از وی سراغ داریم در صورت تمایل و صرف انرژی لازم در این مورد حتمن کوهنوردی موفق خواهد بود .
به نظر می رسد حضور حداکثری اعضای هیات مسئولین در برنامه های بزرگ به مانند بزبره بیش از سایر برنامه ها دارای اهمیت بوده و انتخاب فرد جایگزین برای هرمسئولیت، پستی و بلندی های به همراه دارد که امتحانش در صعودهای با اهمیتی مثل همین برنامه زیاد بجا و موجه نسیت . چرا که هیات مسئولین با توجه به احاطه کلی شان به برنامه ها ، از منظر انجام وظایف خود در جریان یک صعود ، بهتر خواهند توانست کمک و یاری موثرتری به سرپرست برنامه در جهت هر چه بهتر اجرا شدن آن داشته باشند .
برنامه که تمام شد در روز جلسه هیات مسئولین، خوشبختانه در این عصر و زمانه بی نظری در سایت (!؟) و حیف بودن مصرف جوهر خودکار ، یک نوشته مکتوب از دوست عزیزمان آقای راحلی در مورد برنامه بدستمان رسید و حسابی خوشحال شدیم . از تصمیم درست جایگزینی برنامه گفتند و لزوم برگزاری جلسه پایانی بجای هوای آزاد بدلیل سرما ، در داخل مینی بوسها نوشتند . شاید حق با ایشان باشد . اما باور کنیم برگزاری جلسه و گرفتن نظرات شرکت کنندگان به شکل مطلوب در سه مینی بوس و نگارش آن توسط افراد تعیین شده و انتقال آن به هیات مسئولین خود روایتی است طول و دراز به اندازه جاده رشت به بیورزن با همه دست اندازهایش !! .
برنامه “بزبره ” را با دستاوردهای خوبی به پایان بردیم و مطئنن شیرینی لحظات بیاد ماندنی آن تا مدتها با ما خواهد بود .
” روزگارتان شاد و بی محنت”
گروه کوهنوردی تیلار رشت
حمید جان در مورد اجرا نشدن برنامه فرهنگی همون طور که میدونی تو برنامه ها سرپرست تصمیم گیرنده ی نهایه ..و اصلا درست نبود که وقت صبحانه انجام بشه..در مورد لوگو ها حق با شماست کم کاری از مسئول روابط عمومی بود..در مورد امداد هم به طور مفصل تو جلسه هیئت مسئولین صحبت شد و حتما هم پیگیری میشه حالا بهتر نیست که خودت هم یکم احساس مسئولیت کنی و قبل از برنامه با مسئول امداد تماس بگیری تا پیگیره قضیه بشه @حمید یگانه دوست
در مورد انجام نشدن برنامه فرهنگی، تجربه ثابت کرده که در صعود زمستانی فرصتی برای انجام این کار نیست و هر برنامه ای اگر قرار باشد انجام شود باید در محل صرف صبحانه انجام شود که متاسفانه این مسئله با وجود تکرار مکرر آن در این برنامه هم نادیده گرفت شد. پخش لوگوهای تبریک روز جهانی کوهستان چرا در محل صرف صبحانه پخش نشد تا بر روی کوله ها برچسب کنند…
در مورد امداد درو واقع این سومین باری است که فقط خودم به شخصه در در جلسه پایانی انتقاد کرده بودم ولی باز هم در حد یک صحبت بود. بعد از برنامه سردگاه و کله قندی در سال گذشته امسال باز هم همان مسئله به وجود آمد که امدادگر ما برای پیدا کردن یک چسب زخم باید دو تا کیف امداد را زیر و رو کند. اصلا چرا وسایل امداد برنامه باید در کوله مسئول فنی برنامه باشد. گیرم که یک اتفاق خیلی فوری افتاد اول کلی زمان به هدر میرود تا مسئول امداد خودش را برساند و بعد زمانی هم صرف شود تا شخص حامل کیف امداد پیدا شود. وسایل امداد هنوز هم پیش شخص بنده است در صورتی که شاید هنوز مسئول امداد گروه اطلاعی نداشته باشد. چرا در جلسه هیئت مسئولین کسی پیگیر این نشد که حد اقل یک نگاه اجمالی به این کیف انداخته شود و لیستی از تجهیزات امدادی گروه تهییه شود و بدون توجه به این قضیه پرونده بررسی این برنامه بسته شد این بدان معنی است که من همین کیف را به همین شکل در برنامه آسمان کوه تحویل امدادگر دیگر دهم و باز هم همان مشکلات قبلی تکرار شود.
در ضمن انتفادی از خودم به عنوان مسئول فنی برنامه کنم که در مسیر برگشت برای صرفه جویی در باتری جی پی اس بدون هماهنگی جی پی اس را خاموش کردم و در مسیر پایانی متوجه مسیر اشتباه پیموده شده نشدم.