گزارش صعود به علم کوه
گروه بعد از سپری کردن دو سال سخت کرونا با چالشهای بسیاری برای تعیین برنامه شاخص فصل تابستان مواجه بود، از طرفی افراد جدیدی به گروه اضافه شده بودند و از طرفی هم این علاقه در همه وجود داشت که با بهبود شرایط، بعد از مدتی طولانی خود را محک بزنند و صعودی جدیتری شرکت کنند.
درنهایت پس از جلسات متعدد و پیگیری مسائل تأثیرگذاری همچون مسئله مالی، شرایط آبوهوایی، محدودیتهای مناطق مختلف با توجه به فصل صعود و آمادگی گروه، دومین قله بلند ایران انتخاب شد و گروه خود را برای صعود به این قله مرتفع، علمکوه آماده کرد.
علمکوه در رشتهکوه البرز غربی و در منطقه تخت سلیمان قرار دارد و هرساله بهخصوص در فصل تابستان بسیاری گروهها از جبهههای مختلف به این قله زیبا صعود میکنند. بهطورکلی این منطقه بهواسطه داشتن ۴۰ قله بالای ۴ هزار متر و دیوارهای در دامنه شمالی قله علم شهرت بسیاری دارد.
در تابستان امسال و دقیقا در هفتههایی که گروه قصد صعود به علمکوه را داشت به دلیل گرمای بالا و ریزش سنگ، از سمت فدراسیون کوهنوردی هشدارهای متعددی برای صعود به گرده آلمانها داده میشد؛ به همین واسطه باوجود اینکه گروه مسیر جبهه جنوبی را برای صعود در نظر داشت؛ اما هیئت مسئولین در آخرین دقایق و پس از بررسیهای متعدد تصمیم به اجرای برنامه گرفت.
مسیر جبهه جنوبی از رودبارک واقع در شهرستان کلاردشت مازندران آغاز میشود. این مسیر که به هسارچال نیز شهرت دارد، از آسانترین مسیرها برای صعود محسوب میشود. بهطور معمول همه کوهنوردان از رودبارک یا قرارگاه ونداربن که کمی بالاتر است، با نیسان به تنگگلو میروند.
هَسارچال را با نام «حصارچال» نیز میشناسند؛ اما در واژه ترکیبی حصارچال، حصار در معنای دیوار و چال در معنای چاله است که به لحاظ مفهومی برای توصیف منطقه کوهستانی چندان درست بهنظر نمیرسد؛ حال آنکه در زبان مردم مازندران «هسار» برای توصیف «شبنم یخزده در سحرگاه» و چال در معنای «زمینی در دامنه و شیب تند کوه» به کار میرود. در واقع هسارچال در معنای زمینی مسطح در دامنه کوه است که سحرگاه، شبنم بر روی علفهای آن یخ میبندد.
مطابق با زمانبندی تعیین شده از سمت کمیته فنی گروه، جمعی ۱۲ نفره در ساعت ۴ صبح در محل قرار همیشگی جمع شدند و پس از جابهجایی کولهها در ماشین به سمت کلاردشت حرکت کردند.
ساعت ۴:۵۴ دقیقه به شهر کوچصفهان رسیدیم و یکی دیگر از همنوردان ساکن این شهر به ما پیوست و با ۱۳ نفر به مسیر ادامه دادیم.
ساعت ۷:۲۰ دقیقه در کنار «مسجد جامع شیرود» در میانه راه توقف کوتاهی داشتیم تا همنوردان، آبی بهصورت خود بزنند و خواب را از چشمهای خود دور کنند. ۷:۴۵ دقیقه بهقصد پیدا کردن محلی مناسبی برای صرف صبحانه حرکت کردیم و ۸:۵۳ دقیقه در جاده عباسآباد به کلاردشت زیر سایه درختان نزدیک جاده، توقف ۴۰ دقیقهای برای صبحانه داشتیم.
پس از صرف صبحانه ساعت ۹:۳۰ دقیقه حرکت کردیم تا بدون توقف خود را به قرارگاه رودبارک برسانیم و طبق زمانبندی پیش برویم.
ساعت ۱۱:۱۵ دقیقه به قرارگاه رودبارک در ارتفاع ۱۸۰۰ متری رسیدیم. متاسفانه به دلیل عدم همکاری رانندههای نیسان و نرخهای غیرمنطقی پیشنهادی، حدود دو ساعت در رودبارک ماندیم و زمان زیادی را از دست دادیم. کمیته تدارکات از پیش با قرارگاه و مسول نیسانها تماس گرفته بود و قرار بود ساعت ۱۱ نیسانی برای حرکت گروه مهیا باشد. هزینه نیسان به ازای هر ۱۰ نفر یکمیلیون و هشتصد هزار تومان بود و ما چون ۱۳ نفر بودیم و ما باید نفری ۲۰۰ هزار تومان به ازای هر نفر اضافه پرداخت میکردیم؛ اما نبود نظارت و محدودیت کوهنوردان منجر شده بود تا هر راننده نرخ پیشنهادی خود را داشته باشد.
درنهایت با پرداخت دو میلیون و هفتصد هزار تومان و قرار دادن کولهها در نیسان، ساعت ۱۳:۴۰ دقیقه به سمت تنگگلو حرکت کردیم. ابتدای مسیر جاده آسفالت بود و ویلاسازی در دو طرف مسیر، چهره کوهستانی منطقه را نسبت به گذشته تغییر داده بود؛ اما کمی بالاتر جاده خاکی و مسیر کوهستانی میشد. ساعت ۱۴:۲۷ دقیقه از دو راهی ونداربن عبور کردیم.
در مسیر امکان نشستن پشت نیسان نبود و به دلیل ضربههای زیاد امکان آسیبدیدگی در ناحیه کمر وجود داشت، به همین علت در تمام طول مسیر ایستاده بودیم. متاسفانه به دلیل یکی از همین ضربهها کمر یکی از دوستان در مسیر آسیب دید و با صلاحدید افراد فنی ادامه مسیر را در صندلی کنار راننده نشست.
به دلیل تردد نیسان و پاترولهای متعدد در مسیر گردوخاک بسیار زیادی بود. با توجه به تاکید مسول امداد و افراد باتجربهتر همه صورت، دهان و بینی خود را پوشانده بودند؛ بااینوجود در طول مسیر از شدت گردوخاک یکی از همنوردان که آلرژی داشت درگیر سرفههای شدیدی شد و مجبور شدیم در مسیر توقف کوتاهی داشته باشیم؛ بنابراین ساعت ۱۴:۴۱ دقیقه کمی بالاتر از ونداربن کنار چشمهای در دامنه پسند کوه توقف کردیم تابهحال همنورد خود رسیدگی کنیم. این چشمه آب بسیار خنک و گوارایی داشت و فرصتی فراهم آمد تا همنوردان استراحتی کوتاه داشته باشند.
درنهایت ساعت ۱۵:۲۷ دقیقه به ارتفاع ۳۲۰۰ در تنگ گلو رسیدیم و از نیسان پیاده شدیم. کولهها را مرتب کردیم و مجدد چادرها و زیراندازها روی آن قرار دادیم. پس از استراحتی کوتاه و استفاده از سرویس بهداشتی این منطقه حرکت کردیم.
پس از توقفی کوتاه ساعت ۱۵:۵۳ دقیقه گروه حرکت خود را در مسیر کوهستانی آغاز کرد. در ارتفاع بالای ۳ هزار متر بودیم و سعی میکردیم با گامی منظم حرکت کنیم. متاسفانه شلوغی پیش از اندازه ابتدای مسیر، این امکان را فراهم نکرد تا بدنهای خود را گرم کنیم. کمی بالاتر ساعت ۱۶:۱۰ دقیقه به صحبتهای سرپرستی گوش دادیم.
مسیر اصلی منتهی به هسارچال که در آن تابلوهایی برای درج ارتفاع و معرفی کوهستان نیز وجود دارد، در سمت چپ رودخانه بود؛ اما گروه کمی که پیش رفت با نظر مسول فنی از سمت راست رودخانه به حرکت خود ادامه داد. مسیر در جاهایی شیب تندی داشت؛ اما خلوتتر بود و نسبت به مسیر اصلی ۱۰ دقیقه زودتر به محل شبمانی میرسید.
ساعت ۱۶:۵۵ دقیقه بعد از حدود یک ساعت پیمایش با تصمیم سرپرست استراحت ۱۵ دقیقهای داشتیم. ساعت ۱۷:۱۰ دقیقه پس از خوردن آب و تنقلات به سمت محل شبمانی حرکت کردیم و پس از حدود یک ساعت پیمایش ساعت ۱۸:۲۰ دقیقه به هسارچال در ارتفاع ۳۷۹۴ متر رسیدیم.
محل شبمانی را کمی بالاتر و دورتر از محلی که اکثریت گروهها جمع شده بودند، انتخاب کردیم تا شب در زمان خواب، سکوت و آرامش بیشتری بر کمپ حکم فرما باشد. با رسیدن به کمپ ابتدا لباس گرمی پوشیدیم و با همکاری و به صورت جمعی چادرها را برپا کردیم. متاسفانه میله یکی از چادرها جابهجا شده و میلههای موجود برای چادر کوتاه بود و زمان بیشتری برای برپایی آن صرف شد.
درنهایت پس از برپایی چادرها در ساعت ۱۹:۳۲ دقیقه به برنامهای که کمیته فنی در معرفی منطقه علم تدارک داده بود، گوش کردیم.
ساعت ۲۰ برای هم هوایی با برخی همنوردان و مسول فنی پیمایشی کوتاه داشتیم و نسبت به کمپ صد متر ارتفاع گرفتیم و ساعت ۲۰:۴۰ دقیقه بازگشتیم. برخی از بچهها علائم خفیف ارتفاع زدگی همچون سردرد را تجربه کردند؛ اما اکثر دوستان در شرایط مساعدی بودند.
به توصیه سرپرست و مسول فنی گروه، افراد سعی کردند با خوردن غذای سبکی زود استراحت کنند. منطقه بسیار شلوغ بود و شلوغی مسیر بهخصوص در نزدیکی قله میتوانست روی زمان صعود تاثیر بهسزایی داشته باشد. سرپرست از تمام همنوردان خواست که ساعت ۳:۳۰ دقیقه صبح بیدار شوند و بعد از خوردن صبحانه آماده حرکت باشند.
ساعت ۴ صبح همه همنوردان بیدار بودند و کلیه وسایل لازم برای صعود به قله از شب گذشته در کولههای کوچک همنوردان جای داده شده بود. باقی وسایل همچون کیسه خوابها و کولههای بزرگ را در یکی از چادرها قرار دادیم و برای امنیت بیشتر در آن را با قفل کوچکی بستیم. ساعت ۴:۳۰ صبح گروه به سمت قله علمکوه حرکت کرد. هوا هنوز تاریک بود و برخی گروهها که زودتر از ما حرکت خود را آغاز کرده بودند، در بالادست دیده میشدند. نور چراغهای کوهنوردانی که در صفی منظم آرامآرام ارتفاع میگرفتند، منظره زیبایی را رقم زده بود.
ساعت ۵:۱۵ دقیقه توقفی کوتاهی کردیم تا در صورت نیاز همنوردان پوشاک اضافه خود را کم کنند. هوا هنوز سرد بود و تنها تعداد محدودی از همنوردان پوشاک خود را کم کردند.
کمکم ارتفاع میگرفتیم، در ارتفاع ۴۱۰۰ متری، ساعت ۵:۴۳ دقیقه در حدود ۵ دقیقه برای نوشیدن آب و تنقلات ایستادیم و یکی از همنوردان به انتهای صف رفت تا همراه مسول فنی با گام آرامتری به مسیر خود ادامه دهد. کمی بالاتر متوجه شدیم که به دلیل شرایط ارتفاع همنورد ما به پایین و به سمت کمپ برگشته است.
گروه با گام کوتاه اما منظمی به حرکت خود ادامه میداد. ساعت ۶:۲۵ دقیقه به ارتفاع ۴۲۵۰ متری رسیدیم و به مدت ده دقیقه استراحت کردیم. هوا سرد بود و به گروه اجازه توقف طولانیتری را نمیداد. هوا کم کم رو بهروشنی میرفت و دیگر نیاز به چراغ پیشانی نبود.
در مسیر از کنار گروه دیگری که از شهسوار آمده بودند عبور کردیم و بافاصله کمی از آنها به حرکت ادامه دادیم. ساعت ۷:۵۵ دقیقه را نشان میداد و در ارتفاع حدود ۴۴۰۰ متر گام برمیداشتیم؛ اما اثری از آفتاب نبود و برخی از همنوردان هنوز با کت پر یا پلارهای خود و دستکش در حرکت بودند. در همین ارتفاع استراحت ده دقیقهای داشتیم و بعد از خوردن تنقلات و آب ساعت ۸:۰۵ دقیقه حرکت کردیم. آفتاب کمکم از روی صخرههای اطراف نمایان میشد؛ اما گروه هنوز در سایه قدم برمیداشت.
ساعت ۸:۵۷ دقیقه در ارتفاع ۴۶۴۰ متری، مجدد با تصمیم سرپرست استراحت کوتاه دیگری داشتیم، هوا سرد بود و برخی از بچهها در دستهای خود احساس سرما میکردند. فضا کمی باز شده بود و در اطراف ما باقی گروهها نیز مشغول استراحت بودند. بعضی گروهها که صبح زودتر از ما حرکت کردند در مسیر بازگشت از قله دیده میشدند. در سمت چپ مسیر سنگهای ریزشی زیادی وجود داشت و عدهای برای برگشت پاکوب پایین را انتخاب کرده بودند، به همین جهت در مسیر بسیار مراقب بودیم تا سنگی به سمت پایین پرتاب نشود.
ساعت ۹:۰۵ دقیقه گروه مجدد حرکت خود به سمت قله را آغاز کرد. مسیر سنگی و باریک بود و به پیشنهاد سرپرست افراد بافاصله بیشتری حرکت میکردند تا بتوانند گام خود را تنظیم کنند و پا روی سنگهای محکمتری بگذارند. با این که آفتاب کاملا به روی صخرههای روبهرو میتابید؛ اما گروه کاملا در سایه قدم برمیداشت و باد ملایم گاهی آزاردهنده میشد.
پس از اتمام مسیر سنگی شیب تند منتهی به قله مشخص شد. از همان پایین شلوغی مسیر کاملا مشخص بود. برخی گروهها در حال برگشت بودند و باید بافاصله کمی از کنار آنها عبور میکردیم. مسیر باریک بود و در سمت دیگر مسیر، سنگهای ریزشی بودند. پرتاب هرکدام از سنگها به پاکوب پاییندست میتوانست به کوهنوردانی آسیب بزند که آن مسیر را برای بازگشت انتخاب کرده بودند؛ به همین دلیل گاهی گروهها متوقف میشدند تا گروه دیگری از کنارشان عبور کند.
گروه با گام آرامی در پاکوب به سمت قله حرکت میکرد و قله بهتدریج پدیدار میشد. در سمت چپ میشد دو کوه صخرهای زیبای خرسان یک و دو را دید. بالاخره در ساعت ۱۰:۱۶ دقیقه صبح با همنوردان خود به قله دوستداشتنی علمکوه به ارتفاع ۴۸۵۰ متر صعود کردیم.
متاسفانه قله بسیار شلوغ بود و برخی از افراد بدون هیچ ملاحظهای با هدف گرفتن عکسهای تکی قله را ترک نمیکردند؛ با وجود اینکه گروههای زیادی در ترافیک صعود به قله و گرفتن عکس دستهجمعی بودند. این موضوع منجر به اعتراض برخی از همنوردان ما شد.
درنهایت پس از ۱۵ دقیقه عکس دست جمعی خود را با پرده گروه گرفتیم و با تصمیم سرپرست خواندن سرود قله را به ارتفاع پایینتر و کمپ هسارچال موکول کردیم.
ساعت ۱۰:۳۵ دقیقه بود که گروه از قله به سمت پایین حرکت کرد، با توجه به سنگهای ریزشی و مسیر شن اسکی پاییندست، در شروع تصمیم گرفتیم از مسیری که آمدیم برگردیم؛ اما کمی جلوتر با توجه به شیب کمتر مسیر پاییندست و با هدف صرفهجویی در زمان به پاکوب پایین رفتیم تا زودتر به محل شبمانی برسیم و فرصت بیشتری برای استراحت داشته باشیم.
تا ساعت ۱۲:۰۳ دقیقه با توجه به شلوغی مسیر و نبود مکانی برای استراحت، بدون هیچ توقفی به سمت پایین حرکت کردیم و بالاخره بعد از یک ساعت و نیم موفق شدیم مکانی مناسبی را برای استراحت و دستشویی پیدا کنیم. بعد از یک استراحت نیمساعته گروه قوای خود را بدست آورد و در ساعت ۱۲:۳۰ دقیقه به سمت کمپ حرکت کرد.
ساعت ۱۳:۲۸ نیز استراحت کوتاه ۵ دقیقه برای نوشیدن آب داشتیم و در ساعت ۱۴:۲۰ دقیقه به هسارچال رسیدیم. بعد از رسیدن به محل کمپ بلافاصله در حلقه همیشگی قرار گرفتیم و سرود قله را در کنار همنورد عزیزمان که موفق به صعود نشد بود خواندیم.
سرپرست با توجه به ساعت هماهنگ شده با نیسان در تنگ گلو، اعلام کرد که بعد از حدود دو ساعت استراحت میتوانیم ساعت ۱۶:۳۰ دقیقه از هسارچال به سمت پایین برویم.
در طی این مدت همنوردان در گروههای دو یا سه نفره مشغول خوردن تن ماهی و خوراک لوبیایی شدند که تدارکات برای ناهار روز دوم در نظر گرفته بود. عدهای هم در چادرهای خود به مرتب کردن کولهها و استراحت پرداختند.
ساعت ۱۶:۳۰ دقیقه تمامی چادرها جمع شده بودند و همه در حالی که کولههای خود را بر دوش گذاشته بودیم مهمان شعر زیبای «دیر است گالیا» از هوشنگ ابتهاج شدیم. این شعر توسط یکی از همنوردان خوانده شد و بهانهای بود تا از این شاعر بزرگ یادی کرده باشیم.
با توجه به آسیبدیدگی زانوی یکی از دوستان و زمان کافی تا رسیدن نیسان با گام آرامی به سمت تنگ گلو حرکت کردیم و در طول راه چند عکس دستهجمعی با همنوردان خود گرفتیم. مسیر بازگشت ما از هسارچال برخلاف رفت از سمت دیگر رودخانه بود.
در زمان بازگشت با دیدن هلیکوپتری که به سمت دیواره علمکوه پرواز میکرد، متوجه وقوع حادثهای در منطقه شدیم و تلاش کردیم با دوستان خود تماسی برقرار کنیم تا به آنها خبری از وضعیت خود بدهیم؛ اما آنتن مناسبی در منطقه نبود. پس با گام تندتری به پایین حرکت کردیم.
ساعت ۱۸:۲۶ دقیقه به تنگه گلو رسیدیم و پس از جویا شدن از موقعیت راننده، جلسه نقد و بررسی پایانی را در همان منطقه برگزار کردیم.
ساعت ۱۹:۳۲ دقیقه با نیم ساعت تاخیر راننده نیسان به تنگ گلو رسید و کولهها را در ماشین قرار دادیم. متاسفانه برخلاف توافق پیشین راننده در میانه مسیر دو نفر را سوار کرد. سوار شدن این دو نفر شرایط را برای همنوردان سختتر کرد و بچهها با توجه به تنگی فضا و فراز و نشیب مسیر بهسختی میتوانستند پشت نیسان بایستند. متاسفانه بهدلیل برخورد بد راننده در طول همین مسیر کوتاه گفتوگو و اعتراضهای زیادی از سمت همنوردان صورت گرفت.
درنهایت ساعت ۲۱:۲۵ دقیقه به قرارگاه رودبارک رسیدیم و پس از کمی استراحت و تعویض لباس بعد از ۴۰ دقیقه به سمت رشت حرکت کردیم.
ساعت ۲۲:۳۰ دقیقه در رستورانی در میانه راه برای صرف شام ایستادیم و در فضایی دوستانه غذا خوردیم. درنهایت ۴:۴۵ دقیقه صبح به رشت برگشتیم و همه بهسلامت به خانههای خود رفتند.
کمیته فنی گروه کوهنوردی تیلار رشت- مرداد ۱۴۰۱