چهاردهمین ردیف از جدول برنامه های نیم سال اول ۹۶ ، اجرای صعود به قله “نفت چاک” در شرق گیلان و در ناحیه اشکور بالا و محل تلاقی سه استان گیلان ، مازندران و قزوین بود . منطقه ای عمدتن کوهستانی که به نوعی با قرار گرفتن قله های مرتفعی از قبیل سماموس بام استان گیلان ، کالیسی ، تورار ، خرم دشت ، بزاکوه و کوههای دیگری که اغلب شان بیشتر از سه هزار متر ارتفاع دارند ، مرتفع ترین ناحیه استان به شمار می رود . منطقه اشکور با دلاوریهای متعدد و فراوان مردمان زحمتکش و سختکوش خود در قبال ظلم و جور اربابان محلی از گذشته های دور معروف بوده است . دلاوریهایی که در بروزشان آنچنان نوع جنسیت نقشی نداشته و چه بسا زنان دلاور و پاک باخته ای به مانند “رعنا” نیز در تورق تاریخ این سرزمین نقش تعیین کننده ای داشتند .
منطقه ی کوهستانی اشکور از گذشته های دور محل تبادل محصولات کشاورزی بین استان گیلان از یک سو و قسمت جنوبی رشته کوههای البرز در این ناحیه از سوی دیگر بود . فندق ، گردو ، لوبیای مخصوص لشکان ، عسل و طلای قرمز ناحیه “گل گاوزبان” از محصولات معروف روستاها و نواحی این منطقه محسوب میگردد .
همانگونه که در ابتدای گزارش آمده ، هدف گروه صعود به قله ۳۰۱۲ متری “نفت چاک” از روستای لشگان در منتهی الیه محدوده استان گیلان در این ناحیه بود و برای اینکار با توجه به فاصله مرکز استان با آنجا ، باید از ساعات ابتدایی یک روز بلند تابستانی اقدام به شروع این برنامه می کردیم . هنوز شهر در تاریکی مطلق بود که یکی یکی همنوردان ثبت نام شده در برنامه به محل قرار یعنی ایستگاه پر خاطره “پپسی” می رسیدند . خوشبختانه تنها چند دقیقه از ۴ صبح گذشته بود که دو مینی بوس تعیین شده ما به محل قرار رسیدند . با تفکیک عددی کوهنوردان توسط روابط عمومی آقا سهند و با توصیه سرپرست برنامه خانم باروتکوبیان سوار بر دو مینی بوس راهی شرق گیلان شدیم . با همراهی جند نفر از همنوردان در کوچصفهان و با عبور از شهرهای لاهیجان ، لنگرود و رودسر با یک گردش تقریبن نود درجه ای به راست یا جهت جنوب مسیرمان به سمت رحیم آباد رفتیم . از اینجا به بعد جاده یک طرفش کوه و طرف دیگرش دره و رودخانه “پلارود” قرار دارد که چند سالیست بر روی آن سدی در حال احداث است . سدی که نتیجه اش نابودی چندین هکتار جنگل ناب و باستانی “هیرکانی” در منطقه می باشد . پس از طی ۱۵ کیلومتر از رحیم آباد به “سفید آب” رسیدیم که امروزه به مانند اغلب مکانهای مشابه خود در استان ، مملو از قلیان سرا و البته زباله شده است .
“گرمابدشت” روستای کوچکی که در ابتدای یال بلند روستای “جیرکول” از مبادی صعود قله های “تکلش” و نواحی “سی پشت” و البته “سماموس” مرتفع به شمار می رود . گرمابدشت ، بر سر سه راهی مهمی قرار گرفته است که از یک سو به سمت ییلاقات املش و البته دیلمان می رود که روستای “زیاز” با مدرسه معروف “همت” در ابتدای آن سه راهی و در آن سوی رودخانه قرار دارد و از سویی دیگر به ناحیه “شوئیل” متصل میگردد که روستای زیبای “لسبو” در پای کوه مرتفع و معروف “کالیسی ” در این نقطه قرار دارد. در سالهای اخیر دیواره های سنگ طبیعی این ناحیه ، سنگنوردان بسیاری را از نقاط مختلف استان به این مکان کشانده است. ساعت هنوز ۷ صبح نشده بود که از تونلهای سه گانه گرمابدشت گذشتیم و به مسیر طولانی خود ادامه دادیم . کم کم دره عمیق چاک رود در سمت راست جاده با رودخانه نه چندان بزرگش جلوه گری خاصی می کرد . دره ای که شوق دیدار و پیمایش آن چند سالی می شود که “دره نوردان” را نیز به سوی خود کشیده است . اتفاقن در همان صبح پس از طی تقریبن ۱۵ کیلومتری از گرمابدشت ودر کنار یک آبادی ، متوجه دو مینی بوس از دره نوردانی شدیم که با ابزار آلات پیشرفته قصد پیمایش آن را داشتند. مینی بوس های حامل ما ، همچنان ناله کنان راه پرشیب اما آسفالته مسیر را طی می نمودند . باغهای فراوان فندق در طول مسیر دیده می شد و در این میان شاخص ترین صحنه ، دیدن یال بلند و مرتفع کوه ۳۴۵۰ متری “بزاکوه” بود که در پیچ و خم های جاده از کیلومترها دور خودی نشان می داد .
رفتیم و رفتیم تا به روستای لشکان آخرین روستای گیلان در این مسیر و بر سر راه منتهی به استان قزوین رسیدیم . ساعت اندکی به ۹ صبح مانده بود که با پیاده شدن از مینی بوسها مسیر کوه پیمایی خود را که در جهت جنوب غربی بود شروع نمودیم . پس از چند دقیقه و در جایی مناسب به توصیه سرپرست توقف نموده تا هم پس از آن ماشین سواری طولانی نرمشی بکنیم و هم عوامل اجرایی برنامه را بشناسیم واز نحوه صعود خود و زمانبندی تقریبی اش مطلع گردیم . خانم باروتکوبیان ابتدا با معرفی راهنما ، جلودار ، عقب دار و مسئول فنی در آن روز از آقا مزدک برای انجام نرمش دعوت کرد و الحق که آقا مزدک چه نرمشی هم داد ، عرق همه در آن ابتدای برنامه از نحوه نرمش ایشان درآمد . بالاخره پس از همه این کارها در حالی که هوا از دمای معمول شهریور ماه قدری گرمتر بود در همان جهت جنوب غربی به راه افتادیم . فراوانی درختچه های زرشک و گاهی هم انجیر و سیب کوهی کاملن به چشم می آمد . در چند نقطه از مسیر آبهایی چند روان بودند که با توجه به این موقع از سال و عدم بارش باران در حداقل ۴۵ روز اخیر قدری عجیب بود و حکایت از وجود سفره های آب زیر زمینی غنی در منطقه می داد . بعد از ساعتی در زیر سایه نصف و نیمه درختی به توصیه سرپرست توقفی نمودیم و به خوردن به اصطلاح صبحانه مشغول شدیم که مایعات درآن بدلیل گرمای هوا ، نقش غالبی داشت . در زمان توقف، دو عضو گروه که زحمت شناسایی مسیر را چند روز قبل از اجرای برنامه کشیده بودند ، با اجازه سرپرست بدنبال لوله آبی که در نقطه ای نه چندان مشخص در همان منطقه بود ، رفتند که خوشبختانه پس از جستجو آن را پیدا نمودند و در نتیجه اغلب همنوردان قمقمه ها و ظرفهای آب شان را از آّ ب سرد و زلال آن پر کردند . از ابتدای مسیر تا این نقطه دوساعتی به درازا کشید و از این جا به بعد قدری بر شیب مسیر افزوده شد و این موضوع بر حرکت یکی دو همنورد کاملن تاثیر گذار بود که با تمهیدات سرپرست توانمند گروه حرکت کلی تیم به شیوه ای هماهنگ ادامه پیدا کرد . هر چه بالاتر می رفتیم هم مسیر زیباتر میشد و هم چشم اندازهای وسیع تری از منطقه در برابر دیده گان ما ظاهر می گشت. در پشت سر ما در آن سوی دره ، قله های “ناشیمن” ، “بلور” ، “بزاکوه” ، “بزابن” ، “سماموس” و تعدادی دیگر از قله ها نمایان بود و وقتی به جنوب مسیرمان نگاه میکردیم ، قله مرتفع و زیبای “خشچال” جلوه گری می کرد. ادامه مسیر ما از میان یک تنگه یا “کانیون” بسیار زیبای سنگی می گذشت که دارای عرض و طولی به اندازه ۳ متر در ۱۵۰ تا ۲۰۰ متر بود .
بعد از آن وارد یک گودی شیب دار گردی مانند با شعاع تقریبی ۱۵۰ متر می رسیم که اصطلاحن در علم زمین شناسی موسوم به “پولیه” است و از مشخصات کوههای آهکی به شمار می رود . از شیب نه چندان تند این ناحیه عبور کردیم و پس از قرار گرفتن بر روی خط الراس سمت چپ یا جنوبی آن با یک منظره بسیار مشابه کوه درفک مواجه شدیم . زمین تقریبن مسطح یا “پولیه ” بزرگی که از اطراف توسط یک خط الراس با قله های متعدد احاطه شده بود . البته تفاوتهایی هم با درفک داشت اول اینکه از کلبه های متعدد به مانند داخل “پولیه” درفک در اینجا خبری نبود و بر خلاف درفک که فاقد آب اَشامیدنی در محدوه قله است ، در اینجا یعنی “نفت چاک” تعداد ۷ چشمه در جاهای مختلف این گودی از دل زمین بیرون می زد .
ساعت قدری از ۱۳ گذشته شود که به کنار یکی از این چشمه ها رسیدیم و به تشخیص سرپرست سه نفر از همنوردان در کنار چشمه تا زمان برگشت بقیه از قله ، همانجا ماندند و البته یک چای گوارا نیز درست نمودند . ساعت ۵/۱ بود که به سمت قله حرکت کردیم . حداقل سه قله با فاصله و با اندکی اختلاف ارتفاع از هم در بالای این “گودی” یا پولیه وسیع قرار داشت . هدف ما قله ای سنگی در جهت جنوب بود که سنگ چینی از دور بر فراز آن مشخص بود . در میانه راه یکی از همنوردان از ادامه مسیر منصرف شد و به کنار چشمه نزد سه همنورد دیگر رفت . با حرکتی منظم که در اواخر مسیر نیز قدری سنگی شده بود که این مسئله موجب به هیجان آمدن چند همنوردعلاقه مند به سنگنوردی نیز شد .
تنها بس از ۴۰ دقیقه به سنگ چین کنار قله رسیدیم که با پیشنهاد مسئول فنی آن روز و موافقت سرپرست به سمت قله مجاور که قدری بلند تر به نظر میرسید ، رفتیم . قله اصلی در فاصله بیست دقیه ای قله سنگ چین شده و در جهت غرب آن قرار داشت و با ارتفاع ۳۰۱۲ متر حدود ۳۵ متر از قبلی مرتفع تر بود . کل تیم در حالی که فاصله سنی جوانترین شان با پیش کسوت عزیز گروه در آن روز آقای فولادوند بیش از ۵۰ سال بود با روحیه ای بالا و شاد به قله زیبای “نفت چاک” رسیدند . از فراز قله ، خط الراس بزرگ کوه “کالیسی به تورار” در جهت شرق کاملن مشخص بود . خط الراس اصلی جنوب گیلان که از خلیل آباد رودبار شروع می شود و در مسیر خود قله های آسمان سرا ، سردگاه ، بزبره ، چرمکش ، انگورچاله و تعدادی دیگر را پشت سر گذاشته و وارد این منطقه می گردد و سپس با اتصال به قله های مرتفع خشچال ، گندیکان ، سیالان و نرگس ها (۱،۲ و ۳) به گردونه کوه و کوههای منطقه علم کوه می رسد . پس از گرفتن عکس دسته جمعی با پرده و خوردن تنقلاتی چند ، راه پایین را در پیش گرفتیم و بعد از ۳۵ دقیقه به نزد چهار همنورد مان در کنار چشمه موسوم به “ارباب” (؟!) رسیدیم .
با خوردن ناهار و چای و خواندن دسته جمعی قسمتی از منظومه زیبای آرش “سرود قله” ساعت ۱۰/۱۶ به راه افتادیم . پس از ساعتی با پایین آمدن از شکاف سنگی زیبا و در پایین آن ، برای اجرای یک برنامه فرهنگی که حاوی مطالبی در مورد منطقه از نظر جغرافیایی و تاریخی بود توقف کردیم که جلسه پایانی برنامه را نیز در همان نقطه برگزار نمودیم . چند نفر از همنوردان به ارایه نظر در خصوص برنامه و نقاط قوت و ضعف آن پرداختند. توقف ما حدود ۲۵ دقیقه به درازا کشید . آنگاه آخرین تپه های مشرف به روستا را نیز پایین آمدیم و در این میان دو سه نفری از دوستان نیز جمعن دو سه کیلویی زرشک چیدند البته با نگاه خشم آلود سرپرست که مواظب وقت تلف نکردن آنها بود . به روستا و کنار جاده که رسیدیم ساعت ۴۵/۱۸ عصر بود . بدون فوت وقت سوار مینی بوسهای خود شدیم چون هنوز تا مرکز استان راه درازی با ماشین در پیش داشتیم .
بله ، “نفت چاک” زیبا ششمین قله ای هست که گروه کوهنوردی تیلار در تاریخ خود از منطقه اشکور تاکنون صعود نموده بود . بدون تردید صعودهای خاطره انگیز خشچال ، سماموس ، تکلش ، بزابن و بلور در سالهای قبل و نفت چاک در سال ۹۶ تجارب گرانبهایی را نصیب شرکت کنندگانش از قرار گرفتن در یکی از زیباترین و البته مرتفعترین مناطق کوهستانی استان گیلان و البرز خواهد نمود .
کمیته فنی گروه کوهنوردی تیلار رشت
گزارشی خواندنی و جامع از برنامه نفت چاک ، با تشکر از نویسنده با تجربه گروه!