خانه / فنی / گزارش برنامه ها / “گزارش برنامه درفک”

“گزارش برنامه درفک”

photo_2015-10-16_22-15-07
روز جمعه ۲۴ مهر ، قبل از خورشید از خواب بیدار شدیم و سریع به محل قرار رفتیم که خوشبختانه چشممان به جمال مینی بوس روشن شد که این بار زودتر از موعد آمده بود. دوستان هم خوش قولی کردند و همه ۱۸ نفر ثبت نامی به غیر از مسوول امداد ما به موقع آمدند و دقیقا راس ساعت ۴/۱۵ راهی شدیم.
باران همچنان می بارید و از درز پنجره و اطاقک مینی بوس باد سردی به داخل می وزید که باعث می شد حسابی بلرزیم. انگار وز وز باد مسخره مان می کرد که چرا در چنین هوای سرد و بارانی عزم کوه کرده ایم.
گروه های دیگر و کانون کوهنوردان برنامه را لغو کرده بودند و در میان ناباوری بسیاری از کوهنوردان ، تیلار تصمیم گرفت که در هر شرایطی یک برنامه تخصصی پاییزی را تا جایی که راه داشته باشد اجرا نماید. هیچکس تصور نمی کرد که برنامه بدون بارندگی زیر آسمانی درخشان و آفتابی اجرا شود. کوله ها به خاطر حمل لباس و گتر و و دستکش و … حسابی سنگین شده بود.
خلاصه تا قبل از رسیدن به جاده خاکی منشعب از روستای سی دشت مشکلی پیش نیامد. سرپرست حسابی با راننده گرم صحبت بود. جالب این که سراغ راننده ای را گرفته بود که اغلب با بداخلاقی و غر زدن همسفرانش را می آزرد. شاید ندانسته پیشاپیش به راننده حالی می کرد که رفتارهای هر راننده چه معروفیتی در میان کوهنوردان پیدا می کند. گرچه نمی دانست ساعتی دیگر قرار است از معبری تقریبا باتلاقی عبور کنیم و راننده با این که از حرص و غضب و نگرانی برای ماشینش چهره اش قرمز شده بود و سرش دود می کرد که البته حق هم داشت اما فقط لب ورمی چید و به هر حال به آه کشیدن قناعت کرد و خبری از ترشرویی و غر زدن و یا بد و بیراه گفتن نبود. برخلاف تمام سعی و کوششی که مسافران بخرج دادند در شاخه و برگ گذاشتن زیر چرخ های ماشین و هل دادن آن میان گل و لای و ریزش باران ، اما مینی بوس نتوانست از آن معبر باتلاقی !! عبور کند. با مشورتی که صورت گرفت ، رای و نظر سرپرست این شد که تغییر مسیر بدهیم و از طریق جاده “گلنکش” به سمت اربوناو حرکت کنیم. این راه بهتر از مسیر “نوالعرش به اربوناو بود .
بعد از حدود ۵ ساعت سواری در پیچ و خم جادهی پر دست انداز کوهستانی ، ساعت ۹ به اربوناب رسیدیم. با چه هوایی مواجه شدیم: آسمان آبی صاف و درخشان. گرد و غبار یاسی که ساعتی پیش بر چهره ها نشسته بود و نگرانی از نرسیدن و بیهوده راهی شدن که به دل ها راه پیدا کرده بود با نوازش نسیم صبح گاه اربوناب و لطافت آفتاب دلچسب پاییزی کاملا از سیما و دل همنوردان زدوده شد.
پس از صحبت های سرپرستی و ارائه ی زمانبندی و انجام چند حرکت نرمشی و کششی که طبق معمول با شیرین زبانی و شیرین کاری دوستان همراه بود ساعت ۹:۱۷ به سمت قله از ییلاق زیبای اربوناو و از جهت جنوب شرقی حرکت نمودیم.
با قدم های درست و ماهرانه ی جلودار خصوصا روی شیب ها و همراهی راهنما در جلوی صف با حرکت منظم ، گروه در ساعت ۱۰:۲۰ در ابتدای ناحیه موسوم به کفترچاک توقفی کوتاه حدود ۷ دقیقه داشت. از این به بعد جهت حرکت قدری به سمت غرب متمایل گشت و با عبور از شیبی تقریبن تند در بالادست ها بر روی جاده قبل از دهانه اصلی معروف به کاسه درفک توقف نمودیم که ساعت ۱۰ دقیقه از ۱۱ گذشته بود . در شروع حرکت بعدی به سمت خط الراس اصلی ، متوجه گروهی شدیم که از قله به سمت ما سرایز می شوند . کوهنوردان تهران و کرج بودند که شب قبل را در روستای شاه شهیدان بودند و صبح زود از آنجا به سمت قله حرکت کرده بودند . بعد از خوش و بشی کوتاه و آرزوی موفقیت و دیداری دوباره هر گروه راه خود را درپیش گرفت یکی به سمت پایین و دیگری به سوی قله. خلاصه از دور تابلوی یادبود یارانمان خودی نشان داد. یکی از همنوردان حاضر در صعود که در برنامه پاییز ۷۷ نیز حضور داشت ، بی اختیار با بغض شروع کرد به تعریف کردن حادثه : ” زمین خوردن ها روی بوته های خار در مسیر ، شعرخوانی زنده یاد بهروز و تقلا و تلاش یاران برای کمک به هم و کولاک و سرما و … تکه ای از سرودی که زنده یاد فرخنده اغلب می خواند : تو زنده ای یار در قلب یاران ، چو مشعلی روشن در محفل عزیزان.
نزدیک قله انگار که روال شده دوستان دست در دست هم و هم قدم شعر همراه شو عزیز را دسته جمعی خواندند. دوازده و ربع رسیدیم به قله. بعد از خواندن سرود قله و عکس جمعی با پرده گروه روی قله کنار تابلو ، یکی از همنوردان مطلبی را به یادبود عزیزان جانباخته مان خواند . سرپرست اعلام کرد که دوستان ناهار خود را روی قله میل کنند اما سریع چون ممکن است طبق پیش بینی ها باران به زودی شروع شود. حدود ساعت ۱۲:۵۵ از قله راهی شدیم : سریع و تند . ساعت یک و بیست و پنج دقیقه رسیدیم به جاده و چون بعضی از دوستان نتوانسته بودند روی قله چیزی بخورند پانزده دقیقه بعد به راه افتادیم . مناظر زیبای طبیعت زیر آفتابی کمرنگ که بعد تبدیل شد به طی طریق زیر باران مه بسیار روح بخش و جانفزا بود که بعد برخوردیم به کمان رنگین آسمان که در دیدار مه و آفتاب ، سرمست و شاد از لابلای مه سرک کشیده بود. دیگر سر از پا نمی شناختیم. دوستان برخلاف توصیه های مکرر سرپرست دوربین به دست از این تابلوی زیبا عکس یادگاری می گرفتند. اما نکته ی جالب دیگر این بود که شتاب بعضی دیگر برای رفتن از درختی به درختی دیگر بود تا یا زرشک میل کنند و یا بچینند و با خود ببرند. دست هایشان از این تلاش بی وقفه زرشکی شده بود و با این وجود آن قدر قضیه برایشان مهم بود که مدام به سرپرست غر می زدند که وقت کافی به ایشان نمی دهد. به هر حال دوی پرسرعت این دوستان ما بین درختان رنگین پاییزی بسیار دیدنی بود!
هرچه پایین تر می آمدیم قطرات باران درشت تر و تندتر می شدند اما جالب این بود که وقتی ساعت ۲:۴۵ به اربوناب رسیدیم تقریبا بارش متوقف شد. به این خاطر توانستیم جلسه ی پایانی را اجرا کنیم ، البته به صورت ایستاده ، چون زمین خیس بود و جایی برای نشستن نبود. دوستان در این جلسه که حدود چهل دقیقه طول کشید به نکات جالبی اشاره کردند: سرپرستی خوب برنامه خصوصا در مورد انتخاب مسیر حرکت ، تبریک به دوستان حاضر که علی رغم باران شدیدی که در شهر می بارید تصمیم گرفتند در برنامه شرکت کنند ، چگونگی به تاخیر افتادن برنامه و تحت تاثیر برنامه ریزی کانون انجام صعود به جای دو روز در یک روز و …. . مسوول روابط عمومی هم در پایان از حاضران دعوت کرد که در جلسه روز یک شنبه ی آینده ی هیات مسوولین جهت بررسی این برنامه حضور یابند. به هر حال ساعت سه و سی دقیقه سوار مینی بوس شدیم و یک مسافرت تقریبا پنج ساعته را در فراز و فرود کوهستان شروع کردیم. شوخی ها و بگو مگوی دوستان در صبح حرکت ، حالا کمی فرو کش کرده بود. از نکات جالب این صعود همراهی همنوردی بود که از طریق سایت گروه را شناخته و تصمیم گرفته بود که ما را همراهی کند. البته این دومین بار بود که همراهمان می آمد. موقع برگشت هم حسابی با مسوول کمیته فرهنگی در مورد مسایل مختلف گرم صحبت بود. در طول مسیر هم چند بار از احمد آقا صحبت به میان آمد چرا که آخرین صعودش با گروه برنامه درفک بود از راجعون در بهار امسال . یکی از برجسته ترین نکات این برنامه که عملا بدون آن صعود به قله تقریبن غیر ممکن می شد ، تبحر راننده صبور مینی بوس بود در گذر از مسیر گلی و پر پیچ و خم کوهستانی.
خلاصه این برنامه هم تمام شد و دوستان با کوله باری از خاطره و گفتنی های بسیار برای آن هایی که نیامده بودند بازگشتند. شاید خودشان هم باور نمی کردند که شرایط آب و هوایی به گونه ای تغییر کند که این گونه برنامه اجرا شود و بتوانند به قله صعود نمایند.

“کمیته فنی گروه کوهنوردی تیلار رشت”

همچنین ببینید

گزارش صعود به قله علم کوه

گزارش صعود به علم کوه گروه بعد از سپری کردن دو سال سخت کرونا با …

۵ دیدگاه

  1. سلام
    ممنون از این گزارش عالی که شرایط و حال و هوای این صعود رو به خوبی توصیف کرد.
    فقط اگه امکان هست مثل گذشته نام نویسنده ی گزارش رو هم درج کنید
    باز هم ممنون

  2. @سعید
    درود بر تو سعید عزیز
    برنامه عالی بود و من خوشحالم که برنامه درفک شروع آشنایی ما بود!
    امیدوارم حضور گرمت در برنامه های بعدی تداوم داشته باشه.
    به امید دیدار در برنامه های آینده گروه.

  3. درود بر شما و ممنون بابت گزارش خوبتان.
    طبق گزارش برنامه می شود گفت ” رنگین کمان نصیب کسانی شد که تا به آخر زیر باران ماندند! “

  4. برنامه خیلی خوبی بود..ممنون از گزارش عالی

  5. درود و خسته نباشید فراوان به سرپرست برنامه و نویسنده گزارش برنامه که بسیار عالی حال و هوای صعود را تعریف نمودند. همچنین خسته نباشید به تک تک عزیزان و همنوردان شرکت کننده در برنامه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *