Home / فرهنگی / قلم همنورد / هم نوایی با کوهستان

هم نوایی با کوهستان

با سپاس از همه عزیزانی که صبورانه این متن را مطالعه کرده و تحمل مینمایند.
در آغاز به صورت مختصر یادی از کودکی و نوجوانی ام میکنم تا به مطلب اصلی ام برسم. از حدود ۹ سالگی به همراه پدر و جمعی از دوستانش در برنامه های سبک و متوسط کوهنوردی  شرکت میکردم و تقریبا در سنین ۱۵ تا ۱۷ سالگی این حرکت برایم جدی تر شد و در برنامه های حتی دو روزه با کوهپیمایی سنگین تر شرکت میکردم که درسهای زیادی برای من به همراه داشت. اما متاسفانه به خاطر حادثه تلخ درفک در مهر ماه سال ۷۷ که منجر به از دست دادن پدر و مادرم و دو همنورد عزیز دیگر گردید، من به مدت ۱۴ سال از کوهستان فاصله گرفتم و اگر اتفاقی با چند تن از دوستان نزدیک به کوه میرفتیم من متاسفانه غمگین و ناراحت باز میگشتم . اما به جرات میگویم این فاصله ۱۴ ساله از فضای کوهستان یکی از بزرگترین اشتباهات زندگی ام بود. بگذریم. این مرور بر گذشته در واقع در آمدی بود بر مطلب اصلی ای که میخواهم بازگو کنم و به شدت ذهن مرا مشغول نموده است.

بهزاد برزوآنچه از دوران همیشه به شیرینی در ذهن من باقی مانده ترانه های زیبایی بود که دوستان از شروع حرکت و حتی داخل مینی بوس  تمام مسیر رفت و برگشت چه در کوه چه داخل مینی بوس به صورت تکی یا جمعی اجرا میکردند. این ترانه ها غالب های متفاوتی داشتند با ریتم های تند یا آرام اما همه شان زیبا و دلنشین بودند و در طبیعت بکر کوهستان روح آدم را صیقل داده و مسیر را برایمان آسانتر مینمودند .
ترانه های فولکورل زیبا از زنده یاد احمد عاشورپور مثل جینگه جان ، لیلا لیلا ، خروس خوان و بسیاری دیگر خصوصا وقتی جمعی خوانده میشدند انرژی فراوانی ایجاد میکرد و دیگر ترانه (ممدی کل ممدی) که نشان از زحمت و زجر مردم مناطق محروم تر داشت همواره ذهنم را درگیر میکرد که چگونه میتوان این اختلافات طبقاتی بین مردم را کمتر و کمتر نمود.
ترانه هایی از دیگر اساتید موسیقی ایران همواره در تمام مسیر به گوش میرسید: گلچینی از بهترین های استاد بنان ، شجریان ، حسن گلنراقی ، بدیع زاده ، قوامی ، محمد نوری ، ویگن و بانوان خوش صدای ایران و بسیاری دیگر از اساتید آواز و ترانه خوانی این دیار که عموما محتوی ترانه ها پر از ارزشهای انسانی و عشق و شور زندگی بود. و اگر دوست و همنوردی شیطنت میکرد و یا مهمانی از روی نا آگاهی به جای ترانه های کوهستان ، یک ترانه کافه ای اجرا میکرد حتما مورد نقد سایر همنوردان خود قرار میگرفت.
دوستان امروز با بنده با یک تاخیر ۱۴ ساله حدود یک سال و نیم میشود که مجددا به فضای زیبای کوهستان باز گشته ام اما دیگر آن ترانه های اصیل کوهستان و آن هم صداییها و همدلیها در اجرای جمعی کمتر به چشم می آید و کمرنگ گردیده است.
دوستان خوبم ، من مخالف و منتقد سلیقه های مختلف یا طرفدار فقط یک نوع موسیقی نیستم و اساسا حتی با تک بعدی و کلیشه ای نگاه کردن به هر موضوع یا مطلبی مخالفم و شخصا در شرایط مختلف ممکن است به بسیاری از موزیکها و ترانه گوش فرا دهم . اما معتقدم هر ترانه و موسیقی  ای باید در شرایط مخصوص به خود خوانده و یا شنیده شود. نمیشود یک آواز استاد شجریان را در یک مراسم عروسی یا یک جشن تولد برای رقصیدن افراد اجرا کرد و یا برای اجرای یک رقص سماع نمیشود از آهنگ (انار ، انار) استفاده کرد و همین طور معتقدم باید در فضای پاک کوهستان ، سرودها و ترانه های کوهستان خوانده شود. اما متاسفانه در یک سال و نیم اخیر که مجددا با گروه عزیزمان تیلار به کوهپیمایی مشغول شدم کمتر میبینم آن ترانه های اصیل کوهستان به اجرا در آید و بارها دیده ام پاره ای از همنوردان و میهمانان محترم گروه در دسته های کوچک چند نفره در طول مسیر یا هنگام برگشت در مینی بوس گاه ترانه هایی را اجرا میکنند که نه تنها با ارزشهای گروه تیلار و اصالت کوهستان در تضاد است بلکه در آن ترانه ها حتی از الفاظی استفاده شده که حتی در عوام و کوچه بازار هم بی ادبانه تلقی میشود. و من مشکل را در عدم حضور و در واقع حضور بسیار ضعیف اعضای قدیمی تر گروه که با آن فرهنگ اصیل ترانه خوانی آشنا ترند میدانم  و این حضور کمرنگ باعث میشود که فرصت برای افراد ناآشنا با کوهستان بیشتر ایجاد گردد و فرهنگ نادرست خیابان را به کوه انتقال دهند و باز این حضور کمرنگ باعث میشود که افراد جوان تر که تازه با کوه آشنا شده اند درست آموزش نبینند و یاد نگیرند که این عدم آموزش پیامدهای خود را به بار میآورد.
دوستان مجددا سپاسگزارم که صحبتهای خسته کننده حقیر را تحمل نمودید و آرزو دارم دوباره و حتی قوی تر از گذشته ترانه های زیبا و پرمعنی کوهستان در تمام مسیرهای صعود گروه های مختلف و همینطور گروه عزیزمان تیلار همانطور که شایسته ی آن فضای پاک میباشد طنین انداز گردد.

                                                                                                                                                                                                                                                  بهزاد برزو

Check Also

” در قاب خاطرات “

درست در روزهای میانی مرداد سال ۷۹ بود که تصمیم داشتیم اولین بار پس از …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *