مستند مرو ساختهی جیمی چین و همسرش الیزابت چای واسرهاولی ست که موفق شد در سال ۲۰۱۵ در جشنوارهی ساندنس جایزه مستند برگزیدهی مخاطبان را از آن خود کند.جیمی چین به عنوان یک کوهنورد حرفه ای در حال صعود از دیواره گرانیتی مرو وظیفه فیلم برداری را نیز بر عهده دارد.
قلهی مرو با ارتفاع ۶۶۶۰ متر در رشته کوه هیمالیا، در یکی از ایالت های شمالی هندوستان به نام اوتاراکند واقع شده که تا سال ۲۰۱۱ یکی از مقاصد دست نیافتهی کوهنوردی جهان بود.
شاید یکی از مسائلی که صعود به این قله را از صعود به قله های دیگر حتی اورست متمایز می کند نبود شرپاها در این منطقه باشد؛افراد بومی همان منطقه که میتوانند در بسیاری از موارد از جمله حمل بار به کوهنوردان کمک کنند.پس یکی از مهمترین ویژگی های این منطقه نبود هیچ کمکی در طول مسیر است. اما بی شک این تنها دلیلی نیست که صعود به این منطقه را دشوار میسازد. همان طور که در مستند هم اشاره میشود تیغه ای ۵۰۰ متری در ارتفاع ۶۰۰۰ متر محل مناسبی برای محک زدن کوهنوردان است.صعود و عبور از بالهی کوسه مانندِ قله مرو نیازمند تسط همزمان بر کوهنوردی،یخ نوردی و صخره نوردیست. این مسیر فرصت این که کوهنوردان روزانه مسافتی بیشتر از ۶۰ تا ۱۰۰ متر را پیمایش کنند از آنها میگیرد و کوچک ترین تغییری در شرایط جوی میتواند به سادگی تمام برنامه ریزیهای صعود به این منطقه را به چالش بکشد.
این مستند را میتوان به لحاظ موضوعی به سه قسمت زمانی تقسیم کرد. بخش اول داستان شکل گیری گروهی سه نفره برای صعود به قلهی مرو ست.
کنراد آنکر یکی از آلپ نوردان معروف جهان، سرپرستِ تیم، دورهی کوهنوردی استثنایی را با ماگز استامپ یکی از بهترین کوهنوردان دنیا سپری کرده و خود را به او وام دار میداند و شاید یکی از انگیزههای اصلی او برای این صعود چیزی نباشد جز دورانی که با این شخص سپری کرده است. ماگز استامپ دو بار صعود به قلهی مرو را تجربه میکند و هر دو بار به دلایلی ناکام میماند. همان طور که بالاتر هم اشاره شد نفر دوم جیمی چین است که کارگردانی و فیلم برداری مستند را نیز بر عهده دارد.
و اما تیم سه نفرهی آنها با حضور یک فرد جوان و عاشق کوهستان اما به نسبت کم تجربه تر از دو نفر دیگر به نام رنان آزتورک تکمیل میشود.
آنها اکتبر سال ۲۰۰۸ عازم هند میشوند تا از مسیر بال کوسه قلهی مرو را صعود کنند. طبق برنامه ریزی برای ۷ روز جیره غذایی برمیدارند. روز سوم در میانهی مسیر چادری معلق برپا میکنند تا شرایط طوفان سپری شود. اما طوفان به مدت ۴ روز و تا زمان به پایان رسیدن مواد غذایی آنها ادامه پیدا میکند. رنان آزتورک انتظار دارد پس از اتمام طوفان گروه با پذیرش شکست بازگردد. اما صبح بعد گروه به مسیر ادامه میدهد. در همین بخش اول داستان متوجه میشویم با گروهی متفاوت رو به رو هستیم که به سادگی از هدف خود دست نمیکشد و ممکن است دست به ریسکهای خطرناکی بزند. آنها تا فاصلهِی صد متری قله میرسند. با نزدیک شدن غروب و محیا نبودن مکانی برای چادر،گروه شکست را میپذیرد و بازمیگردد.
آنکر و همنورداناش پس از بازگشت، امکان برگشت و صعود را منتفی میدانند. اما بخش مهمی از مستند بعد از این تجربه رقم میخورد. حضور در شرایط سخت این صعود آنها را به هم نزدیکتر میکند. جیمی چین و رنان آزتورک در قالب گروه فیلم برداری، پروژهی کاری مشترکی را در منطقه اورست آغاز میکنند.
در همان روزها گروهی دیگر تصمیم میگیرند به قله مرو صعود کنند. کنراد آنکر و همنورداناش اطلاعات لازم برای صعود به آن منطقه را در اختیار آنها قرار میدهند اما آنها موفق به صعود نمیشوند و این شکست جرقه ای دوباره در ذهن کنراد و همنورداناش برای قرار گرفتن در موقعیت مرو رقم میزند. گویی شورِ دست یافتن به آنچه برای دیگران دست نیافتنیست به آنها توانی مضاعف میدهد.
در این میان رنان آزتورک در حین پروژهِی فیلم برداری درگیر حادثهای دلخراش و سنگین میشود، ضربهی شدیدی به جمجمه و ستون فقراتش وارد میشود. مسیر خونرسانی به مغز مسدود شده و او ممکن است هرگز نتواند حرکت کند. روزهای سختی برای گروه سپری میشود آنها باید در وضعیتی که امکان بازگشت رنان به زندگی عادی مورد تردید است به بازگشت به مرو فکر کنند. گویی این حادثه به هستهی اصلی انگیزههای آنان ضربه ای مهلک زده باشد. جیمی چین به محل فیلم برداری بازمیگردد این بار بهمن او را غافلگیر میکند. او برای چند لحظه همان تردید همیشگی حضور در کوهستان؛ یعنی حرکت بر روی مرز باریک مرگ یا زندگی را تجربه میکند. او بعد از این دو حادثه تردیدهای جدی تری برای بازگشت به کوهستان دارد و ترجیح میدهد کمی فاصله بگیرد و به فرصت دوباره ای که برای زندگی به او بخشیده شده فکر کند. در مقابل او رنان قرار دارد، او کم کم به زندگی عادی بازمی گردد اما دکترها باور دارند که حضور در ارتفاع می تواند به قیمت مرگش تمام شود. او که نگران است شانس حضور در کوهستان را برای همیشه از دست دهد برای بدست آوردن توان از دست رفته اش و اثبات خود به دیگران ۵ ماه سرسختانه برای بازگشت به مرو تلاش میکند.
جیمی چین نمیتواند زندگی بدون کوهستان را متصور شود. او و آنکر برای بازگشت به مرو مصمم هستند اما باید درباره حضور رنان تصمیم گیری کنند.آن ها نمیتوانند از غیرممکن ها با او حرف بزنند و به خوبی احساس رنان برای بازگشت به کوهستان را درک میکنند، او نمیخواهد شکسته خورده یا قربانی باشد اما مرو فرصتی برای پشیمان شدن به کسی نمیدهد. او ممکن است هرگز نتواند از مرو عبور کند.
در نهایت آنان دست به انتخابی دشوار میزنند و گروه سه نفرهیشان در سال ۲۰۱۱ به سمت قله مرو حرکت میکند. رنان آزتورک تمام تلاش خود را میکند تا همنورداناش را ناامید نکند اما در نیمه های مسیر او دچار حملهی خفیفی میشود. چادری برپا میکنند، آن چه که از آن می ترسیدند اتفاق میافتد، شبی پر از تشویش و نگرانی را به صبح میرسانند و خود را آمادهی بازگشت به پایین می کنند. صبح روز بعد رنان هنوز نمیتواند حرف بزند اما او نگاهی مصمصم دارد و نمیخواهد همنورداناش را ناامید کند باتوان و انرژی زیادی خود را آمادهی حرکت میکند. کنراد آنکر و جیمی او را باور دارند و او قرار است تا پایان جزئی از تیم باشد پس به تصمیم او احترام میگذارند و مسیر را ادامه میدهند. آنها از دیوارهی گرانیتی عبور میکنند و برای اولین بار در تاریخ کوهنوردی به قله مرو دست می یایند. آنکر این صعود را به مربیاش ماگز استامپ تقدیم میکند و اما پرسش آن جاست که چه چیزی جز دیوانگی و عشق میتوانست دست یافتن به آنچه دست نیافتنی ست را ممکن سازد؟