تبلور ارزشها و ضدارزشهای اخلاقی برای هر فرد مجموعه صفاتی است که ازسوی یک جامعه یا افراد تشکیلدهنده آن مورد پذیرش قرار گرفته است. با گذر زمان تلقی اکثریت افراد جامعه و معیارهای مشترک اعضای آن به خرده فرهنگ و سپس فرهنگ عمومی تبدیل میشود.
از جمله ضدارزشهایی که در جامعه ما تقریبا تبدیل به فرهنگ شده، رسیدن به اهداف شخصی بدون توجه به منافع مشترک جمعی و دستیابی به آن به هر قیمت ممکن است ولو اینکه عمل فرد منجر به از دست رفتن جان انسانی دیگر شود، حتی اگر آن خواسته غیرمادی و یک هدف متعالی باشد. اما غرض، نقد فرهنگ عمومی در حوزه ورزش ازجمله ورزش کوهنوردی است که چند صباحی است
دوستدارانش را به کام حادثه کشانده و سرانجامی اسفبار را رقم زده و البته پس از هر حادثه مباحثی چون حادثهآفرین بودن ورزش کوهنوردی، عدم آموزش مناسب، نداشتن تجهیزات کافی و… مطرح شده است. اما آیا مشکلات جامعه کوهنوردی ما تنها به این موارد بازمیگردد؟
آیا اگر همه آموزش دیده باشند شاهد حوادثی اینگونه نخواهیم بود؟ یا اینکه دیگر کشورهایی که به صورت حرفهای و در کوهستانهای دشوار به صعود میپردازند، با تلفاتی اینچنینی روبهرو هستند؟ به زعم نگارنده نکته مغفول این گفته این است که <هدف از کوهنوردی جای خود را به کوهنوردی بهعنوان یک هدف داده است> که خود بسی جای تاسف دارد.
حالا برای تفریق دو خاستگاه فوق پیامدهای هر یک به اختصار بیان میشود: هنگامی که هدف از کوهنوردی مورد پرسش باشد انگیزههایی همچون تندرستی یا سلامت روح و پرورش جان مطرح میشود که اغلب ارزشهای اخلاقی در آن نهفته است و نیازهایی چون شادابی و تفریح را نیز دربرمیگیرد، اما هر گاه این ورزش بهعنوان یک هدف مورد توجه باشد خواستهایی مانند شهرت، برتریجویی، کسب عنوان و … را مطالبه میکند که در چنین برداشتی از کوهنوردی، بسیاری از ارزشهای اخلاقی رنگ میبازد و تنها کامیابی شخصی بروز مییابد. البته کسب شهرت و عنوان در هر فعالیت ورزشی امری کاملا بدیهی است اما در کوهنوردی کامیابی جمعی بر شهرت فردی ارجحیت دارد و مصلحتاندیشی شخصی عواقبی زیانبار به همراه دارد و نسبت به دیگر ورزشها بسیار خطرناکتر خواهد بود.
دردی که ورزش کوهنوردی به آن مبتلاست شامل تمامی کوهنوردان، چه حرفهای و غیرحرفهای و محدود به مسیرهای دشوار و صعودهای خطرناک نیست چراکه هر ساله شاهد رخدادهایی اینگونه حتی در صعودهای کمخطرتر نیز هستیم . به هر روی ناهنجاریهای اخلاقی در جامعه کوهنوردی رفتهرفته تبدیل به هنجار شدهاند و این خود نمودی از فرهنگ عمومی جامعه است. باید توجه داشت که ورزشکاران نیز عضوی از این جامعه هستند که در آن عدهای تنها به فکر پر کردن انبان خود هستند و عدهای تنها دغدغه نشستن بر مسند قدرت را دارند، فارغ از اینکه چه سرنوشتی در انتظار این جامعه خواهد بود!
آیا اگر همه آموزش دیده باشند شاهد حوادثی اینگونه نخواهیم بود؟ یا اینکه دیگر کشورهایی که به صورت حرفهای و در کوهستانهای دشوار به صعود میپردازند، با تلفاتی اینچنینی روبهرو هستند؟ به زعم نگارنده نکته مغفول این گفته این است که <هدف از کوهنوردی جای خود را به کوهنوردی بهعنوان یک هدف داده است> که خود بسی جای تاسف دارد.
حالا برای تفریق دو خاستگاه فوق پیامدهای هر یک به اختصار بیان میشود: هنگامی که هدف از کوهنوردی مورد پرسش باشد انگیزههایی همچون تندرستی یا سلامت روح و پرورش جان مطرح میشود که اغلب ارزشهای اخلاقی در آن نهفته است و نیازهایی چون شادابی و تفریح را نیز دربرمیگیرد، اما هر گاه این ورزش بهعنوان یک هدف مورد توجه باشد خواستهایی مانند شهرت، برتریجویی، کسب عنوان و … را مطالبه میکند که در چنین برداشتی از کوهنوردی، بسیاری از ارزشهای اخلاقی رنگ میبازد و تنها کامیابی شخصی بروز مییابد. البته کسب شهرت و عنوان در هر فعالیت ورزشی امری کاملا بدیهی است اما در کوهنوردی کامیابی جمعی بر شهرت فردی ارجحیت دارد و مصلحتاندیشی شخصی عواقبی زیانبار به همراه دارد و نسبت به دیگر ورزشها بسیار خطرناکتر خواهد بود.
دردی که ورزش کوهنوردی به آن مبتلاست شامل تمامی کوهنوردان، چه حرفهای و غیرحرفهای و محدود به مسیرهای دشوار و صعودهای خطرناک نیست چراکه هر ساله شاهد رخدادهایی اینگونه حتی در صعودهای کمخطرتر نیز هستیم . به هر روی ناهنجاریهای اخلاقی در جامعه کوهنوردی رفتهرفته تبدیل به هنجار شدهاند و این خود نمودی از فرهنگ عمومی جامعه است. باید توجه داشت که ورزشکاران نیز عضوی از این جامعه هستند که در آن عدهای تنها به فکر پر کردن انبان خود هستند و عدهای تنها دغدغه نشستن بر مسند قدرت را دارند، فارغ از اینکه چه سرنوشتی در انتظار این جامعه خواهد بود!
سعید بهلولی
منبع : روزنامه اعتماد ملی