پرسیدم: چند سال است که به کوه میروی؟
گفت: سه ماه است اما دماوند را سرعتی، چهار ساعت و بیست دقیقه بالا رفتم!!
با خودم فکر کردم پس نتوانسته سر ر اه احوال مش احسان را بپرسد که کمر دردش خوب شد یا نه! باز فکر کردم حتما تو راه وقت نکرده تا ببینه آب چشمه ای که از سرخه لت میاد هنوز به چادر نشین ها میرسه یا بازم قطع شده و گوسفندا تشنه اند.
با این وضع حتما وقت نکرده ببینه آبشار یخی هنوز قندیل هاش تو نور آفتاب عصر دماوند میرقصند درست اون موقعی که یه دسته قوچ وحشی میان تا برن تو کافر دره شبو صبح کنن راستی اصلا اون میدونست کافر دره کجاست!؟ مش احسان کیه!؟ و سرخه لت کجاست!؟ عسل های کندوی اسپیران را کی میارن برای فروش!؟
داشتم فکرمیکردم که اون پرسید: شما تو مجله کوه آشنا ندارین رکوردمو ثبت کنم. آخه از وقتی آقا جلال مرده یکی بایستی جاشو بگیره!! …
سر بر میگردانم ! دماوند از پشت دود و مه لبخند میزند !!
منبع : وبلاگ آزاد کوه – عباس جعفری
باید حس عباس را درک کرد !
چرا خصوصی ندارید؟