ای ستیغ سربلند در خاک گیل و دیلمان / یادگار بی بدیل از دوره اسپهبدان
درفک ای در سینه ات دُر گهر پنهان شده / دال فک ای قله هایت مامن شیران شده
جنگل مازوی اربوناو تو سر سبز باد / چشمه های اشتنیوت پُر زآب سرد باد
گر چه خاموش است آتش در درون سینه ات / لیک پرجوش است جنگلهای سبز بیشه ات
رازهای بیشمار در سینه پنهان داشتی / هم ز میرزا هم ز حیدر هم ز هیبت داشتی
گر سپید است در زمستان این تن تب دار تو / در بهاران سبز پوشند دشتها و خاک تو
گاه گاهی سر به عصیان میزنی / برف و باران ، باد و طوفان میزنی
یاد داری باد و طوفانت چه کرد / با رفیقانم پاییزانت چه کرد
هادی و کبری و فرخنده وآن برزوی شیر / عاشقانه جان فدا کردند در تو کوه پیر
نامشان با نام تو شد ماندگار / یادشان در سینه ها شد پایدار
(مهدی مهدوی)