چند سالیست نحوه اجرای برنامه های سالروز تاسیس گروه تبدیل به یکی از پر دغدغه ترین صعودها شده که متاثر از چند وجهی بودن انجام آن است . یعنی هم باید برنامه ای اجرانمود که صعود کوهپیمایی داشته باشد ، یعنی با توجه به زمان اجرایش در اواخر اردیبهشت باید ویژه گی کوهنوردی را در آن رعایت نمود و هم حساب کار تعدادی از مهمانان و اعضای قدیمی تر گروه را نگه داشت تا بتوانند با وسیله شخصی یا مینی بوس تا نزدیکی محل برنامه های ویژه سالروز تاسیس بیایند . در کنار این دو ویژه گی مهم ، اهمیت پرداختن به این روز یعنی سالروز تاسیس و چگونگی نگاه مان به ورزش کوهنوردی که قسمت مهمی از زندگی ما را در برگرفته است نیز در جایگاه ویژه ای قرار دارد و اجرای برنامه های فرهنگی این روز برای گروه همواره مهم و با ارزش است .
“تجر” برنامه تنظیمی امسال که چند روز قبل از اجرای اصلی ، آقایان راحلی ، برزو و کاظمی پور برای بررسی دقیق آب و خاک و سایه و . . . به منطقه رفتند وپس از شنیدن گزارش شان به این نتیجه رسیدیم در محل مورد نظر برنامه های فرهنگی ، سایه کافی وجود ندارد و ممکن است ، اعضا و مهمانان ما قبل از شروع فصل گرما و تابستان دچار آفتاب سوختگی گردند . خلاصه ، سلیم پور هم پراید تو بخوان “لندرور” خود را برداشت و کل منطقه جنوب گیلان را گشت تا جایی مناسب برای برنامه پیدا کند . سرانجام به تصمیم هیات مسئولین قرار شد بریم ” اسطلخ جان” و منطقه گرمی که در روز اجرا تبدیل به ناحیه ای موسوم به “گرمابدشت” شد .
امان از دست این آقا ایرج و راننده های خوش قول (؟!) مینی بوس . قرار شد دو گروه مینی بوس برای ساعتهای ۵ و ۱۰ صبح تهیه کنیم که از هرگروه یکی نیامد و با هزار دردسر کمبود آن را جبران نمودیم . بالاخره در صبحی بهاری و با صدای زیاد بلبلان جنگلی ناحیه “اسطلخ جان” یا به قول محلی ها “سله چان” در کنار بقعه روستا پیاده شدیم و به طرف محوطه خانه آقای حمید شکوری دهیار روستا و از همنوردان گروه ، به راه افتادیم . صبحانه را در محوطه چمنی آنجا خورده و از پشت خانه حمید آقا بر روی یال غربی کوه معروف “درفک” قرار گرفتیم و ۲ تا ۵/۲ ساعت کوه پیمایی نمودیم تا بگوییم که در این روز فقط نشستن و خوردن نبود (!؟) ظاهرن شیب های انتهای مسیر را ناصر آقای ما به عنوان راهنما قدری به راست تر رفته و سر از ناحیه ای موسوم به “گرمابدشت” در آوردیم که اعتراض لفضی برخی را درپی داشت . بعد از پایین آمدن به مکان خوردن صبحانه ، با کمک آقای شکوری و دوستانش ناحیه تقریبن مناسبی برای اجرای برنامه های فرهنگی آن روز و خوردن ناهار و استراحت پیدا نمودیم . مهمانان ساعت ۱۰ ما نیز توسط دو مینی بوس و یک پراید به آنجا رسیده بودند و بساط نمایشگاه عکس و پرده یادبود گسترده شده بود . پس از قدری استراحت و احوالپرسی دو گروه از مهمانان و اعضا، ناهار خوردیم . از فسنجان آقا فرامرز گرفته تا استامبولی پلوی مسعود و سبزی قورمه طیبه ، همه به خوردن رفت . به طوری که بعضی ها بعد از ناهار بدلیل خوردن سیر فراوان ، چرتی هم زدند . آنوقت با بلند گو و سوت همه را جمع کردیم تا ببینیم این کمیته فرهنگی ما چه برنامه هایی دارد . حمید آقا سنگ تمام گذاشته بود . از نمایشنامه گرفته تا شعر جمعی ، بیان خاطره ، بیلان کاری گروه ، نشریه داخلی و مسابقه سئوالات فنی گرفته تا بازیهای متنوع همه در بساط برنامه های آن روز دیده می شد . آنگاه کیک تولد شانزدهمین سال تاسیس تیلار را با خوشحالی هر چه تمامتر خوردیم . سارای عزیز برای تهیه آن طبق معمول خیلی زحمت کشیده بود و بسیار خوشمزه هم بود . در نزدیکیهای بقعه روستا برای جلسه پایانی نشستیم و شنیدیم و گفتیم که :
– سرپرستی خوب و پرتلاشی داشتیم .
– مکان توقف ناهار و برنامه های فرهنگی مناسب نبود .
– شیب اواخر مسیر زیاد بود .
– برنامه های فرهنگی خیلی خوب بود .
– و . . .
در جلسه بررسی برنامه سالروز تاسیس آقای یگانه دوست از سختگیری روابط عمومی برای پذیرش مهمانانش دلخور بود . اگر چه همه مهمانانش در برنامه حضور داشتند . از سرپرستی خوب آقا بهزاد گفتیم . همچنین از دقت بیشتر در پذیرش مهمان با توجه به نوع برنامه . از کیفیت و همچنین کمیت بالای برنامه های فرهنگی یاد کردیم . هزینه بالای برخی وسایل تهیه شده و تعدد جوایز از موارد قابل اشاره بود . عدم رعایت تعدادی از همنوردان در گرفتن عکس وفیلم از دیگران . مسئله همیشگی مینی بوسها و چگونگی حل آن .
بالاخره شانزدهمین برگ دفتر سالروزهای تاسیس تیلار را ورق زدیم و تجربه های خوبی از اجرای آن نصیب مان شد و امیدواریم با بکارگیری آنها در سالهای آِینده برنامه های بهتر و کاملتری با کمک هم برای تولد “تیلار” اجرا کنیم .
” روزگارتان شاد و بی محنت”
گروه کوهنوردی تیلار رشت