.
به بهانه برگزاری کارگاه اصول سرپرستی، میخواستم در این زمینه هم یک کتاب ارزشمند معرفی کنم و هم قسمتی از مقدمه آن کتاب را که حاوی نکات بسیار مفیدی مرتبط با کارگاه امروز گروه است، بنویسم:
در سال ۱۳۹۵ کتابی با عنوان “راهبری در طبیعت و کوهستان” توسط انتشارات “ایران سنجش” نوشته دکتر ابوالفضل جوادی چاپ و منتشر شد. این اثر ارزشمند در ۳۶۸ صفحه شامل هجده فصل است که برخی از عناوین آنها به ترتیب زیر میباشد:
– اصول و قوانین راهبری (سرپرستی )
– ویژگی های راهبر
– مسئولیت های راهبر
– مهارت های راهبر
– الگوهای رفتاری
– سبک های راهبری
– مدیریت سانحه
و . . .
در قسمتی از پیش گفتار نگارنده کتاب می خوانیم : موضوع راهبری (سرپرستی) در ادبیات کشور ما، سهمی بسیار کمتر از آنچه باید دریافت کرده است. کمتر مدیری را میتوان یافت که دانش و مهارت راهبری را پیش از مدیر شدن آموخته باشد. جای خالی راهبری علمی در سازمانهای ورزشی بسیار بیشتر به چشم می خورد. نمونه آن را در دشواریهای هر روزه باشگاههای ورزشی و تیمهای راهی رقابتهای ورزشی قارهای یا جهانی میتوان دید. در حوزه کوهنوردی و ورزشهای برون شهری، وضع از این هم بدتر است. کوهنوردی ما بدل به یک فعالیت مخاطره آمیز شده است. شمار سوانح کوهنوردی پیوسته افزایش مییابد. نامتناسب بودن سوانح با سطح فنی برنامهها نیز جای اندیشه بسیار دارد. گاهی برنامههایی که قاعدتن باید کمترین میزان ریسک را داشته باشند، به فاجعه میانجامد. حتی کلاس.های آموزشی که باید از بالاترین ضریب ایمنی برخوردار باشند، فاجعه به بار میآورند.
کمبود و کم مایگی دورههای آموزشی به تقریب در همه زمینههای وابسته به کوهنوردی به چشم میخورد؛ اما با اطمینان میتوان گفت خطرناکترین گونه آن، کمبود آموزش در حوزه راهبری برنامههای کوه نوردی است. در حالی که سرپرست نقش تعیین کننده در ایمنی برنامه، پیشگیری از بروز سانحه و واکنش مناسب به رخدادهای ناخوشایند دارد، در سطح کشور عملن هیچ آموزشی در این زمینه در دسترس نیست. راستی چگونه است که حتی برای پا گذاشتن به دامن طبیعت باید دوره کارآموزی دید ولی برای هدایت تیم در پیچیدهترین صعودهای بلند، هیچ آموزشی لازم نیست؟ چگونه مسئولیتی به این سنگینی را میتوان به کسی داد که هیچ آموزشی در این زمینه ندیده است؟
در یادداشتی از آقای عباس محمدی، کوهنورد و فعال محیط زیست برای معرفی همین کتاب آمده است:
ضعف در تربیت سرپرست، شاید تا حد زیادی از آن جا ناشی میشود که در سامانه آموزشی ما از دیر باز، بیشتر بر یادگیری فن و فرمول تاکید شده تا بر تربیت ذهن چالشگر و جوینده و پرورش انسان اجتماعی. در مدرسههای ما، معمولن انبوهی از دادهها در قالب سخنرانی یک سویهی آموزگار یا استاد و کتاب و جزوه به دانشآموز یا دانشجو داده میشود و بازخورد آن در قالب مشق و امتحان و پایان نامه خواسته میشود. در دورههای بس دراز مدرسه و دانشگاه که در برگیرندهی بهترین سالهای عمر برای یادگیری و شکلگیری شخصیت است، آموزش نگاه جستجوگر و شیوهی نقد جایگاهی ندارد. در عین حال، استاد و پیشکسوت در این سامانه معمولن کسی است که مدرک رسمی گرفته و داده هایی در مغز دارد که می تواند برای دیگران بازگو کند. روش تربیت کوه نورد و مربی کوهنوردی ما هم متاثر از همین شیوه ی آموزش و پرورش است. مقداری اطلاعات فنی به شخص میدهند. بر پایهی همان اطلاعات از او تمرین میخواهند و اگر حرف شنو بود و مشق خود را خوب پس داد، مدرک میگیرد یا در سازمان خودش رتبه مییابد و پس از آن که کمی هم سن و سابقهاش بالا رفت، میتواند به جایگاه یک مربی یا سرپرست خوب دست یابد.
اما در کشورهایی که در کوهنوردی پیشرفت زیاد داشتهاند، سرپرستان برجسته در آزمون زمان، بر پایهی مجموع عملکردها و دستاوردهایی که داشته و دورههایی که گذرانده و با داوری افکار عمومی، در جامعه تشخیص مییابند.
مسعود سلیمپور