ای صبا با تو چه کردندکه خاموش شدی چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی
۵-۶ سالی میشود که احمد اقا را در ارتباط با کوه می شناسم. می گم احمدآقا چون که فکر می کنم هنوز هم هست ، اصلن باور کردنی نیست آن همه شور وشوق به ابدیت پیوسته باشد اودر این مدت کوتاه توانست آنقدر مناسبات نزدیک و قوی را با اطرافیانش بر قرارکند که همه او را همبسته لاینفک خانوادگی خود قلمداد کنند انگار که از ابتدا با آنها زندگی میکردند. صمیمیت شخصیت بارز او در همه ی زمینه ها بود به همین جهت هم شوخی هایش هیچکس را نمی آزرد و مهربانیهایش بر دلها می نشست و زبانزد نزدیکان بود. او اهل ادا و اطوار نبود. مرد عمل بود وحضور او در کارهای جمعی کوه آموزشی بود که مشارکت جمعی را نمایش میداد و دیگران را نیز به این میدان می کشاند و بچه های جوان تر را ترغیب به همکاری می نمود. او بدون ریب و ریا و زلال زلال بود و بدین جهت نیز چهره ای محبوب و دوست داشتنی از خود به یادگار گذاشت . او هزاران سر و گردن بالاتر از کسانی بود که خود را از هاله ای از ایهامات پنهان می کنند و ادعای فهم از جامعه ی خود را دارند در حالیکه عاجز از جذب شدن درآن فضا هستند. اواز جنس در خود فرورفتن ، به خود اندیشیدن و خر خود را از پل عبور دادن نبود وبه همه نظر داشت سعی می کرد به همه انرژی مثبت دهد و در خدمت دیگران باشد . در یک کلام آواز جنس کار بود و نه هیچ چیز دیگر شاید هم کار از جنس او.
هزاران افسوس که فداکار مردی از کنارمان رخت بر بست و تمامی کسانی که او را می شناختندبه سوگ نشاند .
بی شک جای خالی او برای مدتهای مدیدی در خاطره ها باقی خواهد ماند و ما نیز سعی خواهیم کرد که با یادآوری خاطرات شیرینش یاد اورا زنده نگه داریم .
خلق را گرچه وفا نیست ولیکن گل من نه گمان دار که رفتی وفراموش شدی .
یادش زنده و پایدار – راحلی